مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۳
مهر

آن شب خانه یکی از اقوام خوابیده بودند، نیمه های شب برای نماز بلند شد خانمش را هم بیدار کرد، نماز صبح را هم خواندند، متوجه شده بود که صاحب خانه بیدار نشده، خیلی ناراحت بود. صبح به خانمش گفت: من به تو می گویم چرا به نمازت اهمیت نمیدی؟ به ظاهر صدام رو بالا می برم و بحث می کنم تا آنها متوجه خطایشان بشوند. خانمش قبول نمی کرد و گفت: تو تا حالا عصبانی نشدی، من خندم میگیره، نمیتونم، بی خیال شو. تا که دید خانمش موافق نیست حرف هایش را در نامه ای نوشت و موقع رفتن به آن ها داد.

  کتاب سیره دریا دلان

http://hayauni.ir/shohada/1392/07/18/index.html:id=857

  • امیرحسین حاجی زاده
۱۷
مهر

پنج شهید

از فروع دین زدیم تا مساوی شوند با اصولش!

به دست ما شدند پنج شهید:

خمس

زکات

تبری

امر به معروف

نهی از منکر

  • امیرحسین حاجی زاده
۰۴
مهر

به نام او
سلام
بعد نماز مغرب رفتم مغازه آب‌لیموگیری برای گرفتن آب لیموترش‌ها (طبیعتاً!). مغازه­ای که یک زمانی پارکینگ خونه صاحب مغازه بوده و الان از قضای روزگار شده منبعی هر چند کوچک برای درآمد خانواده. کوتاه سخن آنکه کس در مغازه نبود جز دختری جوان بدون چادر و بدون حجابی که حتی بشود با گوشه­ی چشم نگاهی انداخت. لیموها رو آوردم داخل. گفت بذارشون رو ترازو. لیموها رو که گذاشتم دیگه طاقت نیاوردم رفتم دم در وایستادم درحالی‌که نیم‌رخ صورتم رو به داخل مغازه بود کاملاً محترمانه و با صدای صاف گفتم: اگه میشه یه چادر بپوشید که من معذب نباشم. خیلی راحت چشم گفت و رفت داخل خونه که چادر برداره. من هم رفتم تو کوچه. چند لحظه بعد با چادری که رو شونه اش انداخته بود (و البته وضع رو به مراتب بهتر کرده بود) اومد. رفتم داخل و تشکر کردم. لیموها هم آبشون گرفته شد.
احساس میکنم یه قسمی از ناهنجاری­ها نه از روی عناد و نه حتی بی‌اطلاعی ست، بلکه ناشی از فرهنگ و عادت نسل به نسل خانواده­ها و جوامع است. یعنی مثلاً شخص میدونه حجابش ناقصه ولی به این شیوه عادت کرده. این رو به وضوح من در شهرستان خودمون می‌بینم. با وجود اینکه اکثر خانومای کاشانی چادری هستن (شاید بالای نود درصد) ولی حجاباشون اکثراً ایراد داره. مثلاً جلو مهمون جوراب نمیپوشن. یا اینکه زیورآلاتشون رو از نامحرم مخفی نمیکنن. یا خیلی راحت با نامحرم شوخی میکنن. و این‌ها اکثراً به خاطر فرهنگ خونوادگی شونه نه احیاناً عناد و این حرفا.
خوشحال میشم دوستان در این رابطه نظراتشون رو بگن.
«وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»  
«و به زنان با ایمان بگو ... زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست»

  • امیرحسین حاجی زاده
۰۳
مهر

به نام او
سلام
میخوام رو بازی کنم!
چند تا اولویت برای این وب‌نوشت هست که سعی بر رعایت حداکثری آن دارم.
اول (که انگیزه اولیه سایت هم بود) ارائه مباحث نظری و راهکارهای عملی ست برای هر گروهی که بخواهد در سطح یک محله آن را اجرا کند. البته حتماً سعی می‌کنم اقتضائات محله خودمان (مهرآباد) را در آن دخیل کنم.
دیگری جذابیت مطالبه. 
آخری هم دغدغه سازی است.
البته به قول یکی از آقایون بدون دو تا شرط هیچ‌کدام از این­ها میسر نیست. یکی کار تیمی و یکی اخلاص.
تمامی اعمال انسان بربادرفته و تباه است جز آن قسمی که از روی اخلاص باشد.   امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

  • امیرحسین حاجی زاده