مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

۷ مطلب با موضوع «مسجد» ثبت شده است

۲۹
بهمن

در علم طراحی معماری مکتبی وجود دارد به نام مکتب عملگرایان. یعنی طراحی ساختمان را با این دید انجام دهیم که این ساختمان قرار است چه کاربری ها و خدماتی را به ما برساند. در برابر این مکتب مکاتب گوناگون دیگری مثل ساختارشکنان وجود دارد که توضیحش بماند.

اگر آیین نامه معماری ساختمان ها در یک کشور به صورت اصولی نوشته شود معمولا نکاتی را می آورد که زیرمجموعه این اصل «عملگرایی» قرار دارد. به خصوص آن کشورهایی که دنبال قالب کردن نوع خاصی از سبک زندگی بر زندگی مردمشان هستند به این سمت میروند.

اگر ساختمانی بر اساس این موضوع که قرار است چه کاربری ای داشته باشد ساخته شود، لازم است حتما پیمانکار (سازنده خانه) نیازها و خواسته های کارفرما (صاحب خانه) را بداند و در نهایت ساختمانی تحویل دهد که این نیازهای صاحب خانه برطرف شود. اما این موضوع چه ربطی به مسجد ما دارد؟ در ادامه خواهم گفت.

اگر الان میبینیم که برای گسترش برنامه های مسجد دچار ضعف هستیم نبود یک برنامه ریزی بلند مدت برای مسجد است. یعنی برنامه ریزی ای که باید بعد جنگ در این مسجد انجام میشد به دلایل گوناگون (که فعلا نمیخوام بهش بپردازم) انجام نشده تا امروز. به دلیل نبود این برنامه، حدود ده-پانزده سال پیش، زمانی که خواستند مسجد را بازسازی کنند چشم اندازی در مورد اینکه قرار است این مسجد چه فعالیتهایی انجام دهد و در نتیجه چه فضاهایی نیاز دارد وجود نداشت. پس مسجد با یک عمق دید مختصر ساخته شد که این نبود فضای فیزیکی فکر شده در مسجد یک رکود فزاینده ای را بر آن بی برنامگی حاکم کرد.

علی ای حال به نظر میرسد باید در اسرع وقت براساس یک تعریف منطقی و اصولی از مسجد برنامه بلند مدت مسجد را بنویسیم و در صورت نیاز (که حتما هست) فضای فیزیکی مسجد را توسعه دهیم. کاری که سالها پیش بچه های مسجد صفا انجام دادند و اکنون میوه های شیرین و متنوع آن را میچینند. برای دوستانی هم که بحث پول را مطرح میکنند عرض کنم ۷ طبقه ی مسجد صفا در زمینی به مراتب بزرگتر از زمین مسجد ما همه اش با پول بانیان (به قول خودشون بانی بازی!) و خیرین ساخته شده. به زودی گزارشی از فعالیتهای این مسجد که در نظام آباد واقع است ارائه خواهیم داد تا اذهان روشن شود که مسجد ما تا رسیدن به یک مسجد خوب چقدر فاصله دارد!

ضمنا بعید میدونم زمین فعلی مسجد جوابگو باشد و باید اقدام به تهیه زمین جدیدی کنیم. کجا و چگونه اش را ان شاءالله به مسئولین مسجد اطلاع خواهم داد.

بعد از برنامه ریزی نیاز سنجی مکانی میکنیم و در صورت نیاز به فضاهای جدید حالتهای مختلف را بررسی میکنیم:

۱) یک بازسازی مختصر در ساختمان فعلی مسجد

۲) تخریب و بازسازی اساسی مسجد در همین مکان

۳) توسیع زمین فعلی و سپس ساخت مسجد در زمینی بزرگتر 

۴) خرید زمین در نقطه ای دیگر و انتقال مسجد به آنجا

۵) و...

در موارد دو تا پنج نیاز به مسابقه-فراخوان طرح معماری برای مسجد است که روند خاص خود را دارد.

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۲
بهمن

«و ما ابرئ نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی»

این آیه در شأن نفس بیان شده. گوینده اش هم سلیم النفسی چون یوسف نبی است. ایشان که عصمت اش از طرف خدا امضا شده نفس خود را مبراء از خطا نمی داند

مثل منی که تکلیفش مشخص است.

در کارهای اداری، تشکیلاتی و در یک کلام سیستمی هیچ گاه نباید نقاط عطف تصمیم گیری را در اختیار نفس آدمی گذاشت. هر چقدر هم آن نفس سلیم باشد امکان لغزشش هست. اگر هم مسئول فعلی از خطا مبرا باشد (که نیست) چه ضمانتی است نفر بعدی که جای او بیاید همین درجه از سلامت نفس را داشته باشد؟

همواره باید به دنبال تأسیس ساختاری بود که اثر انحراف نفس افراد بر روی کیفیت و جهت گیری آن ساختار را به حداقل برساند. البته صفر کردن این اثر تقریبا غیر ممکن است. ولی حداقل کردن آن ممکن

شورایی کردن ساختار بدیهی ترین و در دسترس ترین راه حل است. تأسیس نهادهای نظارتی راه حل بعدی است. جایگزین کردن نیروی انسانی با عملگرهای الکترونیکی راه حلی دیگر است و...

به نظر می آید اعتماد به ساختار سهل الوصول تر از اعتماد به اشخاص است. هر چند اعتبار هر سیستمی معمولا به یک شخص منتهی می شود. (در بنگاه های خصوصی سهامداران و در نهادهای اجتماعی و حکومتی بسته به رتبه اش تأیید شرعی یک فقیه)

علی ای حال!

در بحث مسجد ما آنچه که سبب تأسیس هیئت امنا شد عدم اعتماد به اشخاص و لزوم اعتماد به ساختار بود. ساختار شورایی امنا تا حدی این اعتماد را تأمین می کند.

آنچه که در این برهه مهم می نماید عدم بازگشت به فردمحوری (=نفس محوری) و لزوم پایبندی به خرد جمعی است. بی خودی هم سر افراد مختلف قسم نخوریم. وقتی من خودم خودم را برای هیچ کاری صددرصد تأیید نمی کنم چگونه می توانم روی سلامت نفس دیگری صددرصد قسم بخورم؟

نکته آخر:

البته هر مجموعه شورایی هر چقدر هم اعضایش از سطح فهم و شعور بالایی برخوردار باشند باز مواقعی هست که بن بست های تصمیم گیری در بین شان بوجود می آید. اینجا لازم است فصل الخطاب در اختیار یک نفر باشد تا قضیه از بن بست در بیاید.

ولی این به معنای اختیار تام صاحب فصل الخطاب برای انجام کارها بدون اطلاع شورا (در اینجا امنا) نیست.

این را گفتم تا بزرگواران بدانند تصمیماتی که در هیئت امنا اخذ می شود مستقیما متوجه امام جماعت مسجد آقای صادقی نیست و اگر احیانا نقاط قوت یا ضعفی در تصمیمات دیده می شود انتسابش به کل امناست نه ایشان.

  • امیرحسین حاجی زاده
۱۲
مهر

دأبم بر پرداختن به جزئیات نبوده و نیست ولی نپرداختن به جزئیات گاهی حسرت آفرین است. زیر زمین مسجد محله (مسجد صاحب الزمان عج) نیز یکی از این جزئیات است.

مقدمه۱:

مسئولین دانش آموزی از بعد ماه مبارک برنامه ریزی جدیدی برای دانش آموزان انجام دادند. در این برنامه جدید قرار شد ورزش رزمی به عنوان یک المان دائمی در تمامی ایام سال برگزار شود. این ایده بسیار ضروری و مهم به نظر میرسد.

هم اکنون و با شروع سال تحصیلی بچه ها سه سانس در هفته در باشگاه شمشیری تمرین میکنند.

چند شب پیش برای ارزیابی روند کلاس رفتم باشگاه. حدود سی چهل نفر ثبت نام کرده اند. کلاس با نشاط و جذابی بود. چند نکته در این رابطه به ذهنم رسید که عرض میکنم:

۱. جدایی باشگاه از مسجد سبب میشود بعضی از اولیا اجازه ندهند فرزندشان در این برنامه حضور یابند. مخصوصا اینکه زمان اتمام باشگاه ساعت ۹ شب است.

۲‌. بحث دیگر همین زمان باشگاه است. مربیان مجبورند زمان کلاس را با باشگاه شمشیری هماهنگ کنند و اگر سانس پر شود یا بد موقع باشد امکان تعطیلی کلاس هست.

۳. باشگاه یک مجتمع انتفاعی است و بدیهی است رزور سانس مشروط به پرداخت هزینه است که این هزینه قاعدتا به خانواده ها تحمیل میشود و در این شرایط اقتصادی تحمیل هزینه جدید به خانواده ها بی انصافی است و سبب ریزش کلاس میشود

۴. فضای خود باشگاه لزوما یک فضای فرهنگی نیست و از دست خارج است. از افرادی که به آنجا رفت و آمد میکنند تا عکسها و پوسترهای منصوب بر دیوارهای باشگاه که همگی مؤید این ادعاست.

۵. نکات دیگه ای هم هست که فعلا ذکرش را ضروری نمی بینم.


مقدمه ۲:

به یاد دارم اوایل امسال هیئت امنا تصمیم گرفت کاربری زیرزمین مسجد را تغییر دهد و قسمت شرقی آن را تبدیل به باشگاه نماید. شخص حاج آقای نجفی پیگیر قضیه بودند و حتی متن قرارداد نیز نوشته شد و چک حقوقی آن را نیز به گمانم آقای صحراپور انجام دادند. مسئولیت باشگاه نیز به گمانم با آقای ذوالقدر بود. اما به دلیلی نامعلوم این فرایند متوقف شد. (فکر کنم به دلیل بیماری   حاج آقا نجفی بود. شاید هم دلیل دیگه ای داشت. اتفاقات به قدری سریع رخ داد که به ذهن سپردنشان سخت است. 

علی ای حال با این دو مقدمه برویم سراغ اصل بحث.


اصل بحث!

قبل از تصمیم گیری در مورد زیرزمین مسجد لازم است به چند سؤال پاسخ داده شود:

۱. کاربری تجاری از زیرزمین مسجد از حیث فقهی مشمول چه حکمی است؟ تحت چه شرایطی این کاربری مجاز است؟

۲. کاربری تجاری از امکانات مسجد با تعریف اصیل از مسجد همخوانی دارد؟ اصلا چنین تعریف اصیلی از مسجد برای تصمیم گیرندگان مسجد ارائه شده است؟

۳. بر فرض مجاز بودن، کدام کاربری در عین رعایت شأن مسجد و در نظر گرفتن اولویتهای فرهنگی دارای بیشترین سود است؟

۴. در نقشه راه مسجد (که متأسفانه هنوز تهیه نشده) زیرزمین مسجد قرار است چه کاربری ای داشته باشد؟ حال که این نقشه تهیه نشده بهتر است تصمیمات بلندپروازانه برای زیرزمین گرفته نشود و مدت قراردادها مثلا یکساله باشد. لازم است هرچه سریعتر نقشه راه مسجد تهیه گردد تا متناسب با آن تصمیمات بلندمدت گرفته شود (به نظر من تهیه نقشه راه بر عهده جوانان است)

۵. با فرض اوکی بودن گزینه باشگاه چه موانعی تا کنون مانع از شکل گیری این تصمیم شده؟

۶. نحوه مدیریت این باشگاه چگونه است؟ توسط خود مسجد اداره میشود یا به صورت پیمانکاری؟

۷. اقتضائات و انتظارات فرهنگی مسجد (چه سلبی و چه ثبوتی) از باشگاه چگونه در متن حقوقی قرارداد گنجانده میشود؟ (لازم است ابتدائا این انتظارات مشخص شود)

۸. با توجه یه یکی بودن آب، برق و گاز زیرزمین با مسجد آیا نیازی به تفکیک این دو از هم هست؟ اگر بنا بر تفکیک است امکان سنجی شود و اگر امکان تفکیک نیست به نحو صحیح مدیریت شود.

این سؤالات قطعا میتواند ادامه یابد. لکن به ذهن حقیر همینها رسید. بزرگواران تکمیل بفرمایند.


پی نوشت:

۱. لازم است هیئت امنا قبل از هر گونه تصمیم گیری پاسخهای روشنی به این سؤالات بدهد تا بعدا اسیر تبعات پیش بینی نشده نشود. البته این پاسخگویی باید در صحن عمومی مسجد باشد و لازم است نظر مؤمنین نیز لحاظ شود.

۲. بنده این متن را تقدیم مسئول هیئت امنا خواهم کرد و پس از دریافت پاسخها آنها را در این فضا منتشر میکنم.

۳. پاسخگویی یکی از ضروری ترین لوازم مدیریت است. اگر عدم پاسخگویی و عدم لحاظ نظرات همگان در روند اداره مسجد یک ضعف نیست، مدیریت قبلی مسجد چه ایرادی داشت؟

یاعلی

  • امیرحسین حاجی زاده
۱۹
تیر

کاپیتالیسم به معنای سرمایه داری یا سرمایه محوری یک رویکرد است که بعضی حکومتهای لیبرال بدان روی می آورند. به شخصه معنای اخیر(سرمایه محوری) را در اصطلاح رایج دقیق تر می دانم چون اگر قائل به مخالف بودن اسلام و حکومت برخاسته از آن با کاپیتالیسم باشیم، آنچه اسلام با آن مخالف است سرمایه محوری است و نه سرمایه داری.سرمایه محوری یعنی به خدمت گرفتن سایر شئونات زندگانی فردی و اجتماعی انسان ها توسط شخص یا گروه سرمایه دار برای رسیدن به خواسته ها همان شخص یا گروه است. اگر حکومت، سرمایه دار را رها کند او با پشتوانه پول در تمامی ساحات یک کشور دخالت می کند و هرچه پولش بیشتر باشد نفوذش بیشتر می شود. یکی از این ساحات که مهمترین آن نیز هست ساحت فرهنگ است. نگاهی به عملکرد امپریالیسم جهانی(سلطه گران جهانی) ما را به این نتیجه می رساند که هر جا اینها خواسته اند نفوذشان را گسترش دهند تا وقتی حضور فرهنگی شان ممکن بوده از حضور نظامی شان صرفه نظر کرده اند. و این حضور فرهنگی شان به پشتوانه توان مالی شان بوده. البته در روش های نوین و ارزش آفرینی های جدید توانسته اند ساحات فرهنگی را به موتورهای محرک پولساز تبدیل کنند تا فرهنگ سازی شان نه تنها برایشان خرج نتراشد بلکه نان آور هم باشد و این خودش بحث جدایی را می طلبد.

آنچه ما در اینجا می خواهیم روی آن مانور دهیم دوگانه متضاد در استخدام قرار گرفتن فرهنگ برای مقاصد سرمایه محوران و در اختیار قرار گرفتن سرمایه برای مقاصد فرهنگی است. برای هر کدام مثالی می زنیم و تمام!

. چند وقتی است که در شهر تهران، سازمان خدماتی شهرداری به پشتوانه سرمایه هنگفتش میل به ورود در عرصه ای که به او ربطی ندارد کرده است. این عرصه بعضی ساحات مسئله فرهنگی را شامل می شود. اینکه شهرداری در تمدن اسلامی در باب فرهنگ شهر چه وظیفه ای دارد بحث علی حده ای است (که شاید روزی به آن پرداخته شود) ولی اصل بحث در اینجا آن قسمتی است که هم اکنون شهرداری در آن ورود نابجا کرده و با عرض پوزش از شما خواننده گرامی به معنای واقعی کلمه گند زده است! و آن قسمت مدیریت فرهنگی محله هاست.

اصولا در تمدن اسلامی این مساجد هستند که موظف به مدیریت نیازهای مختلف یک محله از جمله نیازهای فرهنگی می باشند. این که چه مسجدی و با چه شرایطی و اینها همگی محل بحث است ولی اصل بحث یک امر قطعی است و غیر قابل تردید. البته بنده قائل به این نیستم که مساجدمان به نقش آفرینی در این زمینه در دوره کنونی توجه می کنند، ولی خالی بودن صحنه مجوزی برای ورود هر کس و ناکسی در این عرصه نمی شود. آن هم ورودی که انقلاب به گذشته ثمره آن شده است!

نمونه های این حضور مشئومانه را به کرات در محله های خودمان دیده ایم که ترویج نوعی بی بندوباری حداقل رویدادی است که محصول این طرز مدیریت و تفکر است.

البته مثل منی خیلی خیلی لمس تر از این حرفها هستیم ولی بالاخره آنقدر بی تفاوت بودیم که آن اتفاقی که نباید می افتاد افتاد. شب گذشته یکی از همین نهادهای فرهنگی وابسته به شهرداری جشنی را سالن اجتماعات مسجدمان (همین بیخ گوشمان!) برای کودکان و نوجوانان محله به صورت مختلط برگزار کرد. این که در این جشن دقیقا چه اتفاقاتی افتاده است بماند ولی همین را بگویم که تا به حال دوستان مسئول حلقه های صالحین را این قدر عصبانی ندیده بودم! ذکر اتفاقات برعهده حاضرین در جشن باشد (در قسمت نظرات بیان کنید) تا تهمت عدم اطلاع به بنده زده نشود ولی آنچه مرا به شدت عصبانی کرد و همان سبب شد دست به کیبورد ببرم این بود که مسئولین این جشن کذایی مسئولان فرهنگی سابق مسجد و اتفاقا از مربیان خود بنده بوده اند! واقعا اسفناک بود. انسان هایی که به شدت در انجام فعالیتهای فرهنگی توانمند بوده و هستند آمده اند توان خود را در اختیار سازمان سرمایه محور شهرداری گذاشته اند. این معنای صریح استخدام فرهنگ برای سرمایه است. این خطری نیست که برای اولین بار و فقط توسط بنده بیان شده باشد. این فریادی است که مدتهاست در گوشهای بسته این بزرگواران زده شده است. چه ساعاتی را که خود بنده با چندین نفر از این بزرگواران به بحث نشسته ام و حتی یک جواب قانع کننده از آنها نشنیده ام. تنها استدلالشان قدرشناسی مالی از فعالیتها و هنرهایشان است.

یک تمثیل: در زمین فوتبال اینکه که گل را با چه تاکتیک و چه تکنیکی بزنی و چه هنری را در به ثمر رساندن گل بروز دهی در درجه دوم اهمیت است، آنچه که در درجه اول اهمیت دارد این است که توپ را وارد چه دروازه ای کنی! گل به خودی که ده شاهی ارزش ندارد. نشناختن جریانها و نقش آفرینی در مسیرهایی که انتهای آن به ناکجا آباد ختم می شود چه معنایی جز بی بصیرتی دارد؟

بزرگواران بدانند که سمبه مجموعه ای را تیز می کنند که چهارسال بعد ممکن است در دست کسانی قرار بگیرد که سر سوزنی به ارزشهای مورد علاقه ما اعتقادی ندارند و در گذشته (و حتی حال) نشان داده اند اگر در هر مجموعه ای باشند (چه شهرداری، چه دولت و...) از هیچ تلاشی برای از بین بردن ارزشهای مذکور فروگذار نمی کنند.

این شد مثالی از استخدام فرهنگ برای سرمایه.

 . اما مثالی از استخدام سرمایه برای فرهنگ. چند وقتی است یکی از دوستان به فکر راه اندازی یک واحد تولیدی و مغازه فروش لباس و اقلام پوششی خانمها با رویکرد ترویج عفاف و حجاب است. بارها به بنده لطف داشته و ایده ها و فعالیتهایش را در این زمینه برایم مطرح کرده. گاهی اوقات از اینکه چنین کسانی این قدر دغدغه مند، اصولی و به صورت جدی و مولد پیاده کردن ارزشهای اسلامی را دنبال می کنند در تعجب فرو می روم که چه چیز باعث آن شده؟ و جواب می گیرم که قطعاعلت تربیت چنین جوانانی  وجود حکومتی است اسلامی که ریشه های آن با خون جوانانی آبیاری شده که هر کدام سری در عرش دارند. به این دوستم (آقا میلاد که قلبا به او ارادت دارم) تبریک می گویم و به خودم نیز تبریک می گویم که چنین دوستانی دارم و خدا را شاکرم که در زمانه ی زندگی می کنم که جامعه ای با چنین جوانهایی دارد. جوانهایی که تمامی تلاششان پیاده کردن دغدغه های فرهنگی رهبرشان است حتی در عرصه های اقتصادی.حتی اگر در این مسیر طعن و کنایه هم بشنوند و حتی تر اگر موفق هم نشوند.

این هم شاهد مثالی از استخدام سرمایه برای فرهنگ.

بحث اندر باب شهرداری و موازی کاری هایش با مسجد و چگونگی فرصت ساختن از این تهدید مجالی دگر می طلبد که اگر خدا بخواهد مفصل به آن خواهم پرداخت. لیک همین قدر بس باشد. ببخشید

یاعلی

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۱
اسفند

نکته اول: انسان موجودی اجتماعی است که انکار نیاز او به برقراری ارتباط با هم نوعانش (فارغ از اینکه دلیل ارتباط چیست) امری مضحکانه به نظر می‌رسد و وجود خانواده و دوستان هر شخص سهل‌الوصول ترین راه اثبات این مدعاست.

نکته دوم: دین اسلام چون آخرین و کامل‌ترین آیین از ناحیه خداوند سبحان (خداوند خالق انسان با همه صفات و پیچیدگی‌هایش) است، لاجرم داعی دارِ داشتن برنامه برای تمام ابعاد وجودی اوست.

نکته سوم: انتظار ارائه سبک زندگی به عنوان قسمتی از این برنامه وحیانی به صورت یک بسته کامل به معنای تعطیلی قوه‌ای به نام عقل و ابزاری به نام تفکر است. بلکه باید وحی به کمک عقل بیاید و کاستی‌های او را کامل کند و این دو با هم سبک زندگی مطلوب دین کامل اسلام را ارائه دهند. چه آنکه فهم و تفقه گفته دین (وحی) نیز از راهی جز استفاده از عقل میسور نیست.

نکته چهارم: کمی تحقیق هر صاحب انصافی را به این نتیجه می‌رساند که راهکارهای متنوع پیشنهادی دین برای رفع نیاز اجتماعی انسان در بستری به نام مسجد شکل می‌گیرد.

در علم جامعه‌شناسی روابط میان انسان‌ها در سطح جامعه به انواع مختلفی تقسیم می‌شود، از جمله روابط کاری؛ روابط مشارکتی؛ روابط دوستی؛ روابط همسایگی و... سپس درباره نحوه شکل‌گیری و تأثیر و برهم‌کنش این گروه‌ها با هم و با جامعه مطالعه می‌شود. هرچه روابط اجتماعی در سطح جامعه بر بنیانی محکم‌تر، استوار شود و از اصالت و عمق بیشتری برخوردار باشد، به استحکام جامعه و پیشرفت سریع‌تر در دسترسی به اهداف کلی جامعه اسلامی می‌انجامد.

یک آسیب‌شناسی گذرا کافی است تا ما را به این نتیجه برساند که اکنون مساجد ما این نقش (بستر شکل‌گیری روابط اجتماعی انسان‌ها) را ایفا نمی‌کنند؛ و ساده‌ترین دلیل بر این مدعا عدم حضور سامان‌یافته اقشار مختلف جامعه ما در مساجد است. در واقع یک قشر تیپیکال (ما به ازای فارسیش را نمی‌دانم!) مساجد ما را پر کرده‌اند که اکثراً هم مسن هستند.

حال آنکه قرار بود مسجد فضایی باشد که هر نوجوانی خواست دوست پیدا کند به آنجا پناه برد. هر که خواست شریک اقتصادی مطمئن انتخاب کند از رفقای مسجدی‌اش سراغ بگیرد. رابطه‌اش با کسی شکراب شد در مسجد معانقه ی مصالحه بنماید. اگر احدی از مؤمنین غیبت داشت سایرین سریع متوجه شده سراغ از او بگیرند. اگر منکری از کسی سر زد و یا معروفی از جانب او معطل ماند، هم مسجدی‌هایش او را با امر به معروف و نهی از منکر متوجه سازند.

که این‌ها می‌شود مفهوم اخوت اسلامی که در بستر مسجد شکل می‌گیرد.

اگر کسی قصد تأهل کرد، همسر اهل نماز و مسجد اختیار کند. اگر کسی خواست پای منبر عالمی ربانی زانو بزند مرادش را در مسجد بیابد. اگر کسی در مراحل تحصیلی‌اش دچار ضعف شد رفقای مسجدی‌اش زیر بال و پرش را بگیرند.

 اگر عزم بر اتخاذ تصمیم مهمی برای محله وجود داشت بحث در حضور همگان مطرح‌شده و نظر همه استیفا شود.

کلاهمان را قاضی کنیم، آیا در حال حاضر مساجد ما چنین‌اند؟

مدت زیادی نگذشته است از وقوع انقلابی که ساماندهی نیروهایش از همین مساجد بود. یادمان نرفته است نقش مسجد را در پیروزی‌های 8 سال دفاع مقدس. متأسفانه مسجد از جامعه عقب ماند و بی‌تدبیری‌های خودمان این موهبت الهی را به انزوا کشاند.

البته در مورد نقش مسجد در انقلاب اسلامی جداگانه بحث خواهیم کرد لکن آنچه در این مقال محل بحث بود نقش مسجد در فضاسازی‌های روابط اجتماعی بود. اگر توانستیم روحیه‌ی مسلمانان راستین از قبیل ایثار، محبت، دلسوزی، تعاون، اخلاص، ولایتمداری و... (همانند آنچه در صدر اسلام بود) را در خود تقویت کنیم، مطمئن باشیم که جامعه تشنه امروز با دیدن این روحیه در ما جذب مسجد خواهند شد. اگر دعواهای خاله‌زنکی و انانیت‌های آزاردهنده (که مخصوص قشر مستضعف فکری جامعه است) بر روابط ما حاکم شد بهتر است بی‌خیال مسجد و نقش آن شویم.

ببخشید!

پ ن: چه خوب است دوستان خود را ملزم کنند حداقل هفته­ای یک روز در مسجد و هیئت حضور یابند. خبرهای خوشی نیز از برگزاری هیئت در مسجد به گوش می­رسد که به این مهم کمک خواهد کرد. این بشود مجمع هفتگی مسجدی­های ما!

  • امیرحسین حاجی زاده
۱۰
اسفند

خیلی وقت است می خواهم در مورد عنوان فوق بنویسم. الان که دست به صفحه کلید بردم (همان دست به قلم بردن ولی امروزی تر!) نمی دانم این عنوان قصد دارد در چند قسمت بگنجد. ولی هرچه هست امیدوارم انتها داشته باشد. انتهایی نکو!

به نظر می رسد بهترین شروع در این رابطه طرح سؤال باشد. شاید هم در این قسمت به طرح سؤال اکتفا کردم. البته این انتظار ایجاد نشود که قرار است به همه ی سؤالات پاسخ داده شود! خیر، همین قدر که اذهانمان درگیر شود کافی است. لکن نظرات شما می تواند کارگشا باشد. بحول الله!

اولین و مهمترین سؤالی که به ذهن متبادر می شود این است که مسجد چیست؟ جایگاه آن در گستره دینی ما کجاست؟ نیاز ما به مسجد و نیاز مسجد به ما چیست؟ آیا اصلاً نیازی به یکدیگر داریم؟

مسجد در برابر چه کسانی مسئول است و چه کسانی در برابر مسجد مسئولند؟

در این حدود 1500سال عمر دین اسلام آیا مسجد جایگاه خود را در تمدن اسلامی پیدا کرده است؟ در چه دورانی؟ علت ضعف و به بروز نرسیدن ظرفیتهای مسجد چه بوده است؟

ارکان و عناصر تشکیل دهنده ی یک مسجد ایده آل اسلام چه چیزیست؟

خدمات متقابل مسجد در برابر اسلام، حکومت اسلامی (در معنای عام آن) و تمدن اسلامی چه بوده است؟

ظرفیتهای امروزی مسجد چیست؟

مسجد قبل و بعد انقلاب چه جایگاهی داشته است؟

نقش مسجد در ارتباطات اسلامی بین المللی چیست؟

 

فکر کنم بشود این لیست را ادامه داد یا تدقیقش کرد. کمک کنید.

یاعلی

  • امیرحسین حاجی زاده
۰۶
دی

مطالب زیر برداشت آزادی از بخشی از سخنرانی جمعه صبح این هفته ی حاج آقا نجفیه. (امیدوارم فهمیده باشید که من جلسه رو رفتم!) میخواستم حرفای اصلی حاج آقا رو بگم ولی دیدم مقتضای این وبلاگ نیست. باشد که صاحب همتی به بازگویی حرفای اصلی حاج آقا ببپردازد. ضمناً این نکته رو متذکر بشم که از این به بعد طرح های محلی را نیز بیان خواهیم کرد. شروعش هم می شود همین بیانات آسید حسین آقا نجفی:

آن روزی که پیامبر اسلام(ص) حرکتشان را در مدینه آغاز کردند اقدام به حرکت جمعی نمودند. فضای کارشان را نیز مسجد قرار دادند.

پس شد دوتا بحث: 1. حرکت جمعی   2. کار در مسجد

این واقعیتی است که اگر ما در مسجد مجتمع شدیم آن گاه می توانیم اثرگذاری هایی حتی در سطح کشور داشته باشیم(حتی جهانی!). برای مثال یکی از نقش آفرینی های مسجد ما این می تواند باشد:

همین صداوسیما. قبل از انقلاب یکی از انتقادات به شاه تبلیغات تلویزیون بوده است. در این حد که چرا شما برای اجناس خود تبلیغ می کنید؟ در حالت کلی. نه یک سری اجناس خاص. مثلا همین مبل. یا همین تنقلاتی که بعضاً مضر هم هستند.

نکته جالبتر آنکه در آن زمان تلویزیون یک یا دو کانال بیشتر نداشت که همان هم در بهترین حالت ساعاتی از روز را برنامه داشت. رنگی هم نبود، سیاه و سفید بود. در همه ی خانه ها هم نبود. از هر صد خانه یکی. اما حالا این ابزار فرهنگ ساز (بلکه مهمترین ابزار فرهنگ ساز) در همه خانه ها هست، رنگی هم هست، بیست تا یا بیشتر هم کانال دارد. خوب اثرگذاری این به مراتب بیشتر خواهد بود.

این تبلیغات که فقط با هدف سودآوری برای صداوسیما در دستور کار قرار گرفته، خواسته یا ناخواسته جامعه را به سمت عاداتی سوق داده که بعضاً با ارزشهای دینی ما مغایرت دارد. اقل آن رفاه زدگی و بحث سلامت است.

خوب این شد یک آسیب اجتماعی آن هم در سطح کشور. حال نقش ما و مسجد ما چیست؟

اگر مسجد ما بخواهد، اگر ما بخواهیم، می توانیم بیانیه ای تنظیم کنیم و پس از امضا و مهر به نام مسجد در مجامع خصوصی و عمومی یا در سطح محلی و کشوری منتشر کنیم. اتفاقا رسانه ها هم استقبال می کنند.

اگر این حرکت به نتیجه نهایی هم منجر نشود (که البته قطعا تأثیرگذار خواهد بود)، همین قدر برای ما کافی است که عده ای با شنیدن حرف ما از دغدغه ما آگاه میشوند و چه بسا خودشان نیز هم فکر و همسوی با ما شوند. 

و این صرفاً آغاز کار است...

  • امیرحسین حاجی زاده