مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

۰۵
آبان

. یکی از موانع برای تداوم حرکت مجموعه بسیج (برنامه ریزی دقیق و اجرای آن برنامه به صورت کامل) وجود ضعفها و ایرادات ساختاری در مجموعه بسیج بوده است. ساختار فعلی بسیج متناسب زمان و اقتضائات یک موقعیت جنگی است، چرا که این ساختار هنوز شرایط جامعه را شرایط سالهای دفاع مقدس می داند. شرایطی که مهمترین ویژگی آن لزوم وجود یک نفر تصمیم گیر در هر مجموعه است و این نفرات تصمیم گیر به صورت سلسله مراتب نظامی از مقام مافوق خود دستور می گیرند. شرایطی که برای اقتضائات زمان جنگ بهترین مدل به نظر می رسد. لکن شرایط بعد از جنگ به خصوص شرایط امروز جامعه برای بسیج مأموریت های جدیدی تعریف کرده که عنوان «رسالت اجتماعی» برای آن عنوان مناسبی به نظر می رسد. با توجه به اینکه شرایط جامعه امکان تعریف ساختارهای عاقلانه تری را برای تصمیم گیری برای مجموعه های اجتماعی فراهم کرده لازم است ساختار بسیج به سمت یک ساختار با امکان هم اندیشی و هم افزایی عقلانی بیشتر صاحب نظران حرکت کند. این عدم انطباق ساختار نظامی (ساختار قدیمی) با مأموریت اجتماعی (مأموریت جدید) سبب بروز مسئله ای شده است که چون ابری شوم بر تمام بخش های بسیج به خصوص بخش های تربیتی سایه افکنده.

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۹
بهمن

در علم طراحی معماری مکتبی وجود دارد به نام مکتب عملگرایان. یعنی طراحی ساختمان را با این دید انجام دهیم که این ساختمان قرار است چه کاربری ها و خدماتی را به ما برساند. در برابر این مکتب مکاتب گوناگون دیگری مثل ساختارشکنان وجود دارد که توضیحش بماند.

اگر آیین نامه معماری ساختمان ها در یک کشور به صورت اصولی نوشته شود معمولا نکاتی را می آورد که زیرمجموعه این اصل «عملگرایی» قرار دارد. به خصوص آن کشورهایی که دنبال قالب کردن نوع خاصی از سبک زندگی بر زندگی مردمشان هستند به این سمت میروند.

اگر ساختمانی بر اساس این موضوع که قرار است چه کاربری ای داشته باشد ساخته شود، لازم است حتما پیمانکار (سازنده خانه) نیازها و خواسته های کارفرما (صاحب خانه) را بداند و در نهایت ساختمانی تحویل دهد که این نیازهای صاحب خانه برطرف شود. اما این موضوع چه ربطی به مسجد ما دارد؟ در ادامه خواهم گفت.

اگر الان میبینیم که برای گسترش برنامه های مسجد دچار ضعف هستیم نبود یک برنامه ریزی بلند مدت برای مسجد است. یعنی برنامه ریزی ای که باید بعد جنگ در این مسجد انجام میشد به دلایل گوناگون (که فعلا نمیخوام بهش بپردازم) انجام نشده تا امروز. به دلیل نبود این برنامه، حدود ده-پانزده سال پیش، زمانی که خواستند مسجد را بازسازی کنند چشم اندازی در مورد اینکه قرار است این مسجد چه فعالیتهایی انجام دهد و در نتیجه چه فضاهایی نیاز دارد وجود نداشت. پس مسجد با یک عمق دید مختصر ساخته شد که این نبود فضای فیزیکی فکر شده در مسجد یک رکود فزاینده ای را بر آن بی برنامگی حاکم کرد.

علی ای حال به نظر میرسد باید در اسرع وقت براساس یک تعریف منطقی و اصولی از مسجد برنامه بلند مدت مسجد را بنویسیم و در صورت نیاز (که حتما هست) فضای فیزیکی مسجد را توسعه دهیم. کاری که سالها پیش بچه های مسجد صفا انجام دادند و اکنون میوه های شیرین و متنوع آن را میچینند. برای دوستانی هم که بحث پول را مطرح میکنند عرض کنم ۷ طبقه ی مسجد صفا در زمینی به مراتب بزرگتر از زمین مسجد ما همه اش با پول بانیان (به قول خودشون بانی بازی!) و خیرین ساخته شده. به زودی گزارشی از فعالیتهای این مسجد که در نظام آباد واقع است ارائه خواهیم داد تا اذهان روشن شود که مسجد ما تا رسیدن به یک مسجد خوب چقدر فاصله دارد!

ضمنا بعید میدونم زمین فعلی مسجد جوابگو باشد و باید اقدام به تهیه زمین جدیدی کنیم. کجا و چگونه اش را ان شاءالله به مسئولین مسجد اطلاع خواهم داد.

بعد از برنامه ریزی نیاز سنجی مکانی میکنیم و در صورت نیاز به فضاهای جدید حالتهای مختلف را بررسی میکنیم:

۱) یک بازسازی مختصر در ساختمان فعلی مسجد

۲) تخریب و بازسازی اساسی مسجد در همین مکان

۳) توسیع زمین فعلی و سپس ساخت مسجد در زمینی بزرگتر 

۴) خرید زمین در نقطه ای دیگر و انتقال مسجد به آنجا

۵) و...

در موارد دو تا پنج نیاز به مسابقه-فراخوان طرح معماری برای مسجد است که روند خاص خود را دارد.

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۵
بهمن

در مورد پیام رهبری به جوانان اروپا و آمریکای شمالی؛

اولا:

برای دولت متأسفم که بار ضعف دیپلماسی عمومی اش را به دوش رهبری انداخته است.

دوما:

در مقطعی از تاریخ هستیم که از دعوت رهبران کشورهای دنیا به یافتن حقیقت اسلام (مثل پیام امام خمینی به گورباچف، رهبر شوروی سابق)،داریم حرکت میکنیم به سمت دعوت ملتهای دنیا به این امر (مانند این پیام امام خامنه ای).

آنچه در این بین مهم می نماید لزوم نقش آفرینی مردم خاصه قشر جوان ما در عرصه ارتباط گیری با مردم جهان و این لزوم مجهز شدن هر چه بیشتر به ابزار زبان رامی رساند.

سوما:

اولین و مهمترین کارکرد شبکه های اجتماعی بصیرت افزایی و بیان حرف حق است در قالب جریانات انقلابی. اینکه چنین وسیله ارزشمندی را تبدیل کنیم به مکانی صرف برای بیان پستهای ادبی و خنثی اوج بی انصافی در حق این نعمت است. البته من با پستهای این چنینی مشکلی ندارم ولی نباید خودمان را از بیان حرف حق توسط این شبکه ها محروم کنیم.

در همین مثال پیام آقا آنچه سبب نفوذ هرچه سریعتر پیام شون بین جوانان غربی شد وجود همین شبکه های اجتماعی بود. آقا ظرفیت این شبکه ها رو خوب می شناسن.

یاعلی

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۲
بهمن

«و ما ابرئ نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی»

این آیه در شأن نفس بیان شده. گوینده اش هم سلیم النفسی چون یوسف نبی است. ایشان که عصمت اش از طرف خدا امضا شده نفس خود را مبراء از خطا نمی داند

مثل منی که تکلیفش مشخص است.

در کارهای اداری، تشکیلاتی و در یک کلام سیستمی هیچ گاه نباید نقاط عطف تصمیم گیری را در اختیار نفس آدمی گذاشت. هر چقدر هم آن نفس سلیم باشد امکان لغزشش هست. اگر هم مسئول فعلی از خطا مبرا باشد (که نیست) چه ضمانتی است نفر بعدی که جای او بیاید همین درجه از سلامت نفس را داشته باشد؟

همواره باید به دنبال تأسیس ساختاری بود که اثر انحراف نفس افراد بر روی کیفیت و جهت گیری آن ساختار را به حداقل برساند. البته صفر کردن این اثر تقریبا غیر ممکن است. ولی حداقل کردن آن ممکن

شورایی کردن ساختار بدیهی ترین و در دسترس ترین راه حل است. تأسیس نهادهای نظارتی راه حل بعدی است. جایگزین کردن نیروی انسانی با عملگرهای الکترونیکی راه حلی دیگر است و...

به نظر می آید اعتماد به ساختار سهل الوصول تر از اعتماد به اشخاص است. هر چند اعتبار هر سیستمی معمولا به یک شخص منتهی می شود. (در بنگاه های خصوصی سهامداران و در نهادهای اجتماعی و حکومتی بسته به رتبه اش تأیید شرعی یک فقیه)

علی ای حال!

در بحث مسجد ما آنچه که سبب تأسیس هیئت امنا شد عدم اعتماد به اشخاص و لزوم اعتماد به ساختار بود. ساختار شورایی امنا تا حدی این اعتماد را تأمین می کند.

آنچه که در این برهه مهم می نماید عدم بازگشت به فردمحوری (=نفس محوری) و لزوم پایبندی به خرد جمعی است. بی خودی هم سر افراد مختلف قسم نخوریم. وقتی من خودم خودم را برای هیچ کاری صددرصد تأیید نمی کنم چگونه می توانم روی سلامت نفس دیگری صددرصد قسم بخورم؟

نکته آخر:

البته هر مجموعه شورایی هر چقدر هم اعضایش از سطح فهم و شعور بالایی برخوردار باشند باز مواقعی هست که بن بست های تصمیم گیری در بین شان بوجود می آید. اینجا لازم است فصل الخطاب در اختیار یک نفر باشد تا قضیه از بن بست در بیاید.

ولی این به معنای اختیار تام صاحب فصل الخطاب برای انجام کارها بدون اطلاع شورا (در اینجا امنا) نیست.

این را گفتم تا بزرگواران بدانند تصمیماتی که در هیئت امنا اخذ می شود مستقیما متوجه امام جماعت مسجد آقای صادقی نیست و اگر احیانا نقاط قوت یا ضعفی در تصمیمات دیده می شود انتسابش به کل امناست نه ایشان.

  • امیرحسین حاجی زاده
۰۱
بهمن


به نام او

۱. بنده آقای روحانی را فردی باتجربه و باهوش میدانم که به چم و خم سیاست واقف اند، به خصوص در عرصه سیاست بین الملل. 

۲. ایشان خواسته یا ناخواسته در دسته بندی های سیاسی در موضعی مقابل طیف اصولگرایان و حزب اللهی ها قرار گرفته و جزء اولویتهاشون حذف این رقیب از عرصه سیاسی کشور است.

۳. انتهای سال بعد (اسفند ۹۴) ما انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی را داریم و طبق عرف جامعه ایران تبلیغات و بحثهای سیاسی در این رابطه از چند ماه قبل (به طور واضح از اوایل تابستان) شروع میشود.

۴. طبق قانون اساسی در توافقات بین المللی هر توافقنامه ای که دولت جمهوری اسلامی بخواهد امضا کند باید به تصویب مجلس برسد. از جمله توافق نهایی و دائمی هسته ای.

۵. جریان اصلاحات در گذشته به خوبی نشان داده که در جریان سازی و القای مفاهیم مورد علاقه خود به مردم تبحر خاصی دارد. به خصوص در برهه های قبل انتخابات فضاسازی های این جریان واقعا معرکه است!

۶. اصلاحات در گذشته نشان داده منافع حزبی را به منافع ملی ترجیح میدهد.(حداقل در کوتاه مدت)

نتیجه:

تحلیل کلی این است که هدف دولت تدبیر و امید از ادامه مذاکرات، گره زدن بحث هسته ای به انتخابات مجلس است.

دولت یازدهم در صدد است در مهلت نهایی توافق (نیمه تیر ماه) با تنظیم یک متن ضعیف به عنوان متن نهایی توافق، در مذاکره با ۵+۱ و آوردن آن به ایران برای تصویب در مجلس توپ را در زمین مجلس اصولگرایی بیاندازد. یعنی تعیین تکلیف نهایی دو سال مذاکره را به مجلس اصولگرایی بسپارد.

البته مجلس اصولگرایی که رفتارهایش کاملا پیش بینی پذیر است این متن را تصویب نمیکند. و یا چنان تغییر میدهد که مورد قبول دولت آقای روحانی و کشورهای ۵+۱ قرار نمیگیرد.

جریان اصلاحات نیز به موازات مهلت احتمالا سه ماهه مجلس برای بررسی متن توافقنامه، در اظهار نظرها و کمپین های انتخاباتی به شانتاژ نمودن فضای ذهنی مردم میپردازد که :«مردم اگر مذاکرات به پیروزی نمی رسد به دلیل کارشکنی های مجلس در تصویب متن توافقنامه است»

تداوم این فضا تا زمان انتخابات مجلس قطعی است و مردمی که در سال ۹۲ نشان دادند فعلا اولویتشان معیشت شان است قطعا به جریانی رأی خواهند داد که در این راستا قدم بردارد.

اما وظیفه جریان حزب اللهی چیست؟

در صورت تداوم حالت انفعالی جریان حزب اللهی در برابر این روند پیش بینی بر این است که ترکیب مجلس دهم به قدری به نفع اصلاحات تغییر میکند که ریاست مجلس از دست اصولگرایان خارج خواهد شد.

بدین ترتیب آقای روحانی مراتب سپاسگذاری خود را نسبت به اصلاحاتی که با فداکاری از نتیجه انتخابات ۹۲ به نفع آقای روحانی چشم پوشی کرد، نشان میدهد.

بهترین کار در مقطع فعلی در سطح سیاسیون حزب اللهی وحدت است! وحدت!

چیزی که گروه های مختلف اصلاح طلب در آن به تفاهم رسیده اند.

البته وحدت بدون محور شکل نمی گیرد. نگرانی عمیقی که نسبت به نبود یک محور وحدت در جامعه اصولگرایی به چشم میخورد، هیچ فرد حزب اللهی ای را رها نمیکند.

بهترین کار نیز در سطح هادیان سیاسی حزب اللهی (خاصه دانشجویان) نیز سر دست گرفتن دغدغه های رهبری و بیان آن به انحا شکل ممکن. 

مردم باید بدانند منافع ملی به هیچ وجه به هیچ وجه در گرو ادامه مذاکرات نیست. مردم باید بدانند مقاومت رمز پیشرفت است!

البته شاید بیان این نکته به صورت علنی به مردم که ادامه مذاکرات برای استیفای حقوق آنها نیست، بلکه برای به قدرت رسیدن بعضی گروه های سیاسی داخلی است، مردم را دچار بی اعتمادی به مجموعه نظام بکند. پس بهتر است از خطوط تعیین شده توسط رهبری خارج نشویم.

راه کارها زیاد است و وقت کم! فعلا همین به ذهن میرسد.

یاعلی

  • امیرحسین حاجی زاده
۰۵
آذر

متن زیر قسمتی از سرمقاله امروز کیهان است.
نمی دانم دولتها تا کی می خواهند حرف رهبر (که طبق قانون اساسی قرار بود سیاست گذار نظام باشد) را کنار بگذارند و خود سیاست گذار نظام باشند!

 

«2- در پایان مذاکرات وین8 که قرار بود« توافق نهایی» را در پی داشته باشد، طرفین مذاکره پذیرفتند«توافق ژنو» که یکسال قبل حاصل شده بود برای 7 ماه دیگر - 10 تیرماه 94 - اول جولای2015 تمدید شود. درباره ماهیت و محتوای توافقنامه ژنو و کلاه‌گشادی که از آن طریق بر سر فعالیت هسته‌ای کشورمان گذارده بودند، پیش از این، تفسیرها و گزارش‌های مستندی داشته‌ایم و در این مختصر، فقط به برخی از مهمترین «امتیازات نقدی» که داده‌ایم و «وعده‌های نسیه‌ای» که در قبال آن گرفته‌ایم اشاره می کنیم. مطابق توافقنامه ژنو، غنی سازی 20 درصد خود را متوقف کردیم (امتیاز نقد)، اورانیوم 20 درصد غنیشده خود را اکسیده کردیم(نقد) فرآیند تحقیق و توسعه هسته‌ای کشورمان را که به تحقیق روی سانتریفیوژهای پیشرفته P8 با ظرفیت جداکنندگی 24سو- SWU -  رسیده بود، به تحقیق روی سانتریفیوژهای P1  و نهایتا P2 تنزل دادیم (نقد)، ادامه ساخت رآکتور آب سنگین اراک - R40 - را متوقف کردیم (نقد) و فعالیت‌های در حال انجام دیگری که متوقف و یا به سطح پایینی کاهش دادیم.

اما در مقابل چه گرفتیم؟ با جرأت می توان گفت؛ فقط یک مشت«وعده‌های نسیه» که تاکنون به هیچ یک از آنها عمل نشده است. ممکن است دوستان محترم ما به آزادسازی بخشی از دارایی های بلوکه شده کشورمان اشاره کنند. 4/2 میلیارد دلار در شش ماهه‌اول، 2/8 میلیارد دلار در تمدید چهار ماهه دوم و برای تمدید 7 ماهه آینده نیز قرار است به ازای هر ماه 0/7 میلیارد دلار از دارایی های مسدود شده خودمان را آزاد کنند. همانگونه که ملاحظه می شود، حریف هیچ امتیاز نقدی به ما نداده است، بلکه بخش بسیار اندکی از دارایی های خودمان را که از قبل مسدود کرده - بخوانید دزدیده بود - به جمهوری اسلامی ایران باز گردانده است، آن هم به گونه‌ای که دسترسی کشورمان به این دارایی ها با چند اما و اگر و شرط و شروط همراه بوده و هست که در کیهان چهارشنبه 28 آبان‌ماه، طی گزارشی با عنوان «هزار و یک شرط حریف برای پول‌های آزاد شده در توافق ژنو» به آن پرداخته‌ایم.

بنابراین به وضوح می توان دید که در توافقنامه ژنو - یعنی همان که 7 ماه دیگر تمدید شده است - نه فقط هیچ امتیازی به دست نیاورده‌ایم، بلکه امتیازهای نقد فراوانی به حریف داده‌ایم. تا آنجا که دو روز پیش اوباما با صراحت اعلام کرد، «توافق‌ژنو به طور قطع پیشروی برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کرده بنابراین یک توافق موفق بوده است» و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا با اشاره به همان توافق ژنو به کنگره اطمینان می دهد که «سانتریفیوژها نمی تواند به روند پیشین بازگردد» و تاکید میکند «احمق خواهیم بود اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب برگردیم» و دهها اظهارنظر مشابه دیگر از سوی مقامات رسمی آمریکا که شرح آن به درازا می کشد.

3- حالا به نتیجه مذاکرات وین8 برمیگردیم  لطفا دقت کنید! در مذاکرات پایانی وین، توافق ژنو برای 7ماه دیگر تمدید شده است. یعنی امتیازات نقدی که داده بودیم برای 7ماه دیگر به قوت خود باقی است بی آن که بعد از 7ماه قابل ‌بازگشت - و یا به آسانی و بدون هزینه کلان قابل بازگشت- باشد. آیا این نتیجه را می توان «پیروزی» نامید؟!

نکته درخور توجه آن که با نگاهی دقیق‌تر نمی توان گفت مذاکرات وین 8 بی نتیجه بوده و «توافقی» در پی نداشته است! چرا که تمدید 7ماهه توافق ژنو، «یک توافق» است و اگر توافق ژنو را «توافق بد»- بخوانید فوق‌العاده بد- بدانیم که هست، باید گفت؛ در وین 8 «یک توافق بسیار بد» و نه فقط «بد» را پذیرفته‌ایم. اما در مقابل چه امتیازی گرفته‌ایم؟! ماهی  0/7  میلیارد دلار از دارایی بیش از 100 و دهها میلیارد دلاری خودمان را که مسدود کرده‌اند!

آقای روحانی می فرمایند؛ سانتریفیوژها می چرخند! ولی توضیح نمی دهند که چه تعداد از آنها می چرخند و چه تعداد از چرخش افتاده‌اند! می گویند تحقیق و توسعه R&D ادامه دارد و نمی فرمایند در چه سطحی؟ و چه بخشی از آن متوقف شده است؟ اظهار می دارند رآکتور آب سنگین اراک باقی می ماند ولی توضیح نمی دهند که مطابق توافق ژنو، افزودن تجهیزات جدید (ساخت و تکمیل) آن متوقف شده و مطابق همان توافق قرار است قلب رآکتور اراک تعویض گردد و یا خروجی پلوتونیوم آن فیلتره شود! و...  اما ماجرا به همین نقطه ختم نمی شود. بخوانید!

4- آزادسازی مبالغی که حریف به عنوان یک امتیاز! روی آن مانور می دهد، فقط بخش بسیار اندکی از دارایی های مسدود شده خودمان است نه آن که از کیسه‌حریف آمده باشد! گفتنی است در مرحله اول توافق ژنو 4/2 میلیارد دلار از بیش از 100 میلیارد دلار دارایی مسدود شده خودمان در آن زمان به اصطلاح آزاد شده بود و در مرحله دوم که 2/8 میلیارد دلار آزاد می شد، میزان دارایی های مسدود شده کشورمان به 130 میلیارد دلار رسیده بود یعنی در دور اول 4/2 میلیارد آزاد کردند و در عوض 30میلیارد دلار دیگر را بلوکه کردند! و قس علیهذا...

5- در حالی که متأسفانه دولت محترم در کنار مذاکرات هسته‌ای برنامه موازی -PLAN B-  دیگری ندارد، حریف با وجود امتیازات نقد فراوانی که گرفته است، چند برنامه موازی دیگر را برای پیشبرد اهداف باج‌خواهانه خود با جدیت دنبال می کند که یکی از با اهمیت‌ترین آنها پروژه کاهش قیمت نفت با همکاری مستقیم -‌بخوانید‌نوکری مستقیم- دربار آل‌سعود است. آمریکا طی دو ماه اخیر با عملیاتی کردن این پروژه قیمت نفت را از 120 دلار در هر بشکه به 80 دلار رسانده و پیش‌بینی می شود که این روند تا کاهش 70 دلار ادامه یابد. حالا به این محاسبه سرانگشتی و بسیار روشن و بدیهی توجه کنید.

میزان فروش نفت کشورمان روزانه یک میلیون بشکه است یعنی در صورت عدم کاهش قیمت نفت درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران طی 7 ماه آینده مبلغ 25میلیارد و 200 میلیون دلار بود. اما با کاهش 40 دلاری در هر بشکه، مبلغ 8میلیارد و 400میلیون دلار از درآمد نفتی ما طی 7 ماه آینده کاسته میشود یعنی، طی 7 ماه آینده الف: مبلغ 4/2 میلیارد دلار از دارایی های خودمان را آزاد می کنند ب: در مقابل اما دهها میلیارد دلار از دارایی های جدید نفتی کشورمان را بلوکه می کنند و ج: 8/4 میلیارد دلار نیز از درآمد نفتی ایران می کاهند! به بیان دیگر همین امروز دو برابر آنچه که قرار است بگیریم را از دست داده‌ایم! اکنون باید پرسید؛ در کنار مذاکرات هسته‌ای، چه برنامه موازی دیگری تدارک و طراحی کرده‌ایم؟! و آیا به همین علت نیست که تنها راه پیش روی را ابراز امیدواری به مذاکرات هسته‌ای می دانیم؟! امیدی که روند یکسال و نیم گذشته نشان از «واهی» بودن آن دارد و انتظار می رود دولت محترم در کنار مذاکرات هسته‌ای، برنامه‌های موازی دیگری نیز طراحی کرده و به میدان آورد.

 

حسین شریعتمداری»

  • امیرحسین حاجی زاده
۱۷
آبان

این متنی است که در گروه وایبر مسجد برای موضوع نقد و بررسی برنامه های محرم گذاشتم. البته قسمت مربوط به دسته اش.

«فلسفه دسته عزاداری، رساندن پیام حرکت عاشورایی حضرت است با تحت الشعاع قرار دادن احساسات و عقل عزاداران و ناظران در قالب یک عمل نمادین که در آن وحدت موج میزند. دسته عزاداری فضای جدیدی را برای رساندن پیام عاشورا در اختیار ما میگذارد. (البته هیچگاه در تعریف فضاهای جدید محدودیتی وجود ندارد، هیئت هم یک فضاست. پیاده روی اربعین هم یک فضاست، تعزیه هم و...) اما هر فضایی بسته به اقتضائاتش قسمتهایی از پیام عاشورا را بهتر و قسمتهای دیگری را ضعیفتر میرساند. به نظر میاد دسته محل مناسبی برای روضه خواندن نیست. دسته عزاداری بهترین وسیله برای رساندن پیامهای اجتماعی و سیاسی عاشوراست. به خصوص اگر با مسائل روز انطباق داده شود.

برای مثال در دسته دانشگاه ما که در آن سیستم زیبا و سنتی دو دمه های بازاری اجرا میشود، اشعاری از این قبیل خوانده میشود:

«از زمان حسین مقابل هر شهید

میرسد این ندا ز تربت هر شهید

جان به عزت بده

تن به ذلت مده

پیام عاشورا اطاعت از مولا»

که با سبک حاج اکبر ناظم خوانده میشود و کاملا به مسائل روز پرداخته.

اصولا در تمامی حرکتهای نمادین سعی بر به کار گرفتن حداکثری تمام حواس آدمی است. مثلا قوه سامعه با شعر و سبک عالی به کار گرفته میشود. قوه بصر با نحوه عزاداری و شکل و شمایل و وحدت عزاداران و گل بر سر مالیدنشان و محتوا و شکل پرچمها و کتلها و پوسترها و بنرها(که این یکی رو رفقا در دسته های سالهای اخیر اجرا کردن) و... به کار گرفته میشود. حس بویایی مثلا با دود کردن اسفند به کار گرفته میشود. حس چشایی با نوشیدن چای و حس لامسه با زنجیرزنی و سینه زنی. حال باید نشست و فکر کرد چه ترکیبی از اینها در ارضای آن فلسفه ای که در ابتدا عرض شد مؤثر تر است.

به شخصه فکر میکنم این مدل دسته ای که ما داریم در حداقلی ترین سطح استفاده از این المانها قرار گرفته. به خصوص از شعر به عنوان برنده ترین ابزار هیچ استفاده ای نمیکند. به شخصه به عنوان کسی که بارزترین شاخصه دسته دانشگاهمون رو عزاداری و شعرخوانی دو دمه ای میدانم پیشنهاد میکنم دسته مسجد رو تبدیل به دو دمه بازاری کنیم که سبک سنتی دسته عزاداریست و بسیار اثرگذار.»

  • امیرحسین حاجی زاده
۰۷
آبان
«امروز یه پشه اومد توی خونمون. 
هرکاری کردم که از در صلح آمیز، خودش از در و پنجره ی خونه بیرون بره نرفت.
 یه مدت پیداش نبود منم ولش کردم به حال خودش. 
یهو دیدم دستم رو نیش زده و داره بدجوری میخاره. 
نگو در تمام این مدت کمین کرده بود. 
هیچی منم عصبانی شدم و با پشه کش افتادم دنبالش اما فایده ای نداشت. 
عین فانتوم در میرفت و قایم میشد.
 رفتم حشره کش و برداشتم و دستم گرفتم. 
پشه که دید اوضاع بی ریخته، باچهارتا از دوستاش همگی اومدند طرفم.
نشستند روی دسته ی مبل. اومدم حشره کش و بزنم بهش و شرش و کم کنم که یهو داد زد : تو خجالت نمیکشی. در عصر تمدن و انسانیت از حشره کش استفاده میکنی. تو اصلا طرز کار با اینو بلدی؟
گفتم: چی میگی؟ این برای دفاعه. این همه تو و دوستات اومدین منو نیش زدین ، خونم و خوردین و رفتین هیچی نیست. من که میخوام دفاع کنم یهو انسانیت رفت زیر سوال!؟اصلا تو مگه انسانی؟! کلافه شدم از دستتون.
گفت: این خوی یه دنده گریت رو بذار کنار، محض رضای خدا یه بار بیا از در صلح باهم حرف بزنیم و مشکل رو حل کنیم. تا کی میخوای باهم جنگ و دعوا داشته باشیم. ما خواهان صلح و آشتی هستیم.
دیدم یه پشه برای من شده معلم اخلاق. بدم نمیگفت، تا کی اون خون منو بخوره و من بیفتم به جونش. اصلا این کار در حد پرستیژ و کلاس من نیست. یه آدم متشخص باید با همه دوست و رفیق باشه. گفتم : باشه قبول، بیا مذاکره می کنیم.
گفت : نه اینجا که نمیشه باید بیای توی خونه ی ما مذاکره کنیم.
گفتم : مگه اینجا چشه؟
گفت:نه، من اینجا راحت نیستم، نمیتونم حرف بزنم.
گفتم: قبول. هرجاییی که تو بگی میریم.
یهو وجدانم صداش در اومد،گفت مذاکره با یه پشه به نتیجه نمیرسه. این کارو نکن.
اما بالاخره اونقدر ناز اومد که منو کشوند دم در خونشون. گفتم: سریع مذاکره رو شروع کنیم که نصف کارام مونده.
بعدگفتم: ببین تو دیگه نباید منو نیش بزنی. خسته شدم از دستت. دست و پام به خون افتاد انقدر خاروندم.
گفت: باشه. قبول. من دیگه دست و پات رو نیش نمیزنم. اما تو هم باید در مقابل یه کاری بکنی. 
گفتم:چی؟
گفت: باید چرخه ی تولید حشره کش رو از کار بندازی. ما امنیت نداریم. با وجود حشره کش همیشه احساس نا امنی میکنیم. علاوه بر ما تمام حشرات و پشه ها هم عدم امنیت پیدا کردند. اصلا شما قانون حشره دوستی رو زیر پا گذاشتید. شما قاتل هستید. جانی هستید. صلاحیت استفاده از حشره کش رو ندارید.
وجدانم باز اومد سراغم و گفت: یک توافق نابرابر داره شکل میگیره، تو داری امتیاز بیشتری میدی. قبول نکن. 
اما از اونجایی که من معتقدم هر توافقی بهتر از عدم توافقه، و از طرفی این پشه ها جونم رو به لبم رسونده بودند به حرف وجدانم گوش ندادم و قبول کردم.
بهش گفتم:اوووو، یکم آروم تر. پیاده شو باهم بریم. حالا چه خبرته ، جانی جانی راه انداختی!؟ باشه قبول میکنم. من میرم با مسئول کارخونه صحبت میکنم. از کار میندازیمش.
گفت: یه چیز دیگه هم هست. تا الان هرچی حشره کش ساختین باید نابود بشه.
حرفش خیلی سنگین و هزینه بر بود. اما مجبور بودم. اینطوری برای همیشه شرش از سرم کم میشد. وجدانم هم که دید گوش به حرفش نمیدم دیگه ساکت شد و نگاه میکرد من چی کار میکنم.
گفتم: با این که خواستت خیلی سخته و هزینه بر هست اما اگه تو قول بدی که دیگه دست و پای منو نیش نزنی باشه قبول میکنم. اما اگه تو زدی زیر قولت من به مسئول کارخونه میگم چرخه رو دوباره راه بندازه.
پشه هم گفت: باشه به خونم قسم که سر عهد و پیمانم می ایستم و دست و پات رو نیش نمیزنم. اما اگر تو زدی زیر قولت من با تمام دوستام گزینه نیش رو میزاریم روی میز.
گفتم: قبول.
پشه گفت: حالا بیا توافق نامه بنویسیم.
هیچی توافق نامه را با شرح مذکور نوشتیم و من امضا کردم و اونم برای امضا یکم از خونش رو که در واقع خون من بود، زد پای توافق نامه. همه دوستاش هم خون زدند.
قرار شد فردا من برم دنبال تعلیق چرخه ساخت حشره کش در کارخونه. خداروشکر از اونجایی که نفوذ خیلی بالایی داشتم خیلی سریع کارخونه به حالت تعلیق دراومد و همه حشره کش ها رو هم نابود کردم. 
صبح تا شب دنبال همین کارها بودم. خسته و کوفته اومدم خونه و با خیال راحت خوابیدم. خواب بودم که دیدم صدای ویز ویز میاد. از خواب پریدم. برق و زدم. دیدم صورتم به شدت میخاره. توی آینه نگاه کردم. چشمتون روز بد نبینه دیدم 7-8 جای صورتم قرمز شده و به شدت میخاره. فهمیدم کاره پشه ها بوده. عصبانی شدم. حشره کش که دیگه نداشتیم. یه کتاب گرفتم دستم و به شیوه سنتی مثل گرگ نشستم تا پشه بیاد و به درک واصلش کنم. دیدم صداش میاد اما خودش نیست گفت : هی چرا انقدر عصبانی هستی؟چته؟
گفتم: تو زیر توافق نامه زدی. میکشمت. 
با یه صدای حق به جانبی گفت: نه. مواظب باش چی میگی، من به هیچ وجه زیر توافق نامه نزدم. اگه یادت باشه توافق کردیم من دست و پات رو نیش نزنم. اما صورتت رو توی متن توافق نامه قید نکردیم! این تویی که داری زیر توافق نامه میزنی. تازشم ما پشه ایم میفهمی پشه، اگه خون نخوریم میمیریم. غذامونه احمق... تو نفهم بودی که پای همچین توافق نامه ای و امضا کردی. حالا هم باید تا تهش بمونی، اگه فقط یک پا، فقط یک پا از این بچه ها کم بشه اون وقت گزینه نیش رو هممون میذاریم روی میز و بلایی به سرت میاریم که مرغای آسمون به حالت گریه کنند، فهمیدی یا نه؟
تازه فهمیدم چه کار بدی کردم. پشه ی حقه باز گولم زده بود و منه ساده لوح حتی یکم از مغزم استفاده نکرده بودم. کاش از اول به حرف وجدانم گوش داده بودم. کاش فکر نمیکردم عقل کلم و خیلی باهوش و سیاست مدارم. دیگه کارم به جایی رسیده که یه پشه برام خط و نشون میکشه... 
پایان...»

این متن رو در لاین دریافت کردم.
  • امیرحسین حاجی زاده
۰۲
آبان

«مهمترین درسی که در ماجرای امام حسین علیه السلام از کربلا می آموزیم چیست؟


گزینه یک: جهاد وشهادت

گزینه دو: اصلاح امت

گزینه سه: ترک ذلت و خواری(هیهات من الذلة)

گزینه 4: درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین 

پاسخ صحیح گزینه 4 می باشد. 
طبق گفته های گوهربار رئیس جمهور در زنجان 

دکتر روحانی تصریح کرد: «درس و پیام امام حسین (ع) درس برادری، وحدت، گذشت و قبول توبه از یکدیگر است و درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین می‌باشد.» 


تاحالا که مذاکره وصلح درس امام حسن علیه السلام بود ولی باتوجه به نزدیک شدن به ایام محرم دیگه از این به بعد درس قیام امام حسین علیه السلام هست.»

این متن رو یکی از دوستان در وایبر برام گذاشته بود.
واقعا خجالت آوره. این مرد برای پیشبرد حرف خودش از ضایع کردن اصولی ترین مفاهیم اسلام ابایی ندارد.

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۴
مهر

وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ 

لَمَّا اَظْفَرَهُ اللّهُ بِاَصْحابِ الْجَمَلِ، وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ اَصْحابِهِ: وَدِدْتُ اَنَّ اَخى فُلاناً کانَ شاهِدَنا لِیَرى ما نَصَرَکَ اللّهُ بِهِ عَلى اَعْدائِکَ.

فَقالَ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ: اَهَوى اَخیکَ مَعَنا؟

فَقالَ: نَعَمْ،

قالَ: فَقَدْ شَهِدَنا، وَ لَقَدْ شَهِدَنا فى عَسْکَرِنا هذا اَقْوامٌ فى اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ، سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ، وَ یَقْوى بِهِمُ الاْیمانُ

نهج البلاغه، خطبه 12

 

 

پس از پیروزى در جنگ جمل در سال 36 هجرى یکى از یاران امام علیه السّلام گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و مى‏ دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد.

امام علیه السّلام پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود. گفت: آرى. امام علیه السّلام فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه با ما در این نبرد شریکند آنهایى که حضور ندارند، در صلب پدران و رحم مادران مى ‏باشند، ولى با ما هم عقیده و آرمانند، به زودى متوّلد مى‏ شوند، و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت مى‏ گردد.

 

انسان اصولا نمی تواند در برابر اتفاقات تاریخ بدون موضع عبور کند. خصوصا اگر یک طرف ماجرا جریان حقی وجود داشته باشد. هر کسی بالاخره باید مشخص کند که در لشگر امام حسین ع است یا در صف یزیدیان! و بالتبع بهره مند می شود از پاداش و جزای متناسب با عملکرد هر یک از دو گروه.

این بیان نورانی را پیوند دهید به آن آیه قرآن: «یوم ندعوا کل اناس بإمامهم»

کلا روز قیامت هر گروهی را (نه هر شخصی را) به واسطه اینکه امامش کیست (حال امام حق یا امام کفر) فرا می خوانند. در جریانات دنیا نیز همواره باید گشت امام حق و موضع او را یافت و موضع خود را با موضع او تطبیق داد.

این نمی شود که بگوییم مثلا در 8 سال دفاع مقدس جنگی در گرفت و عده ای نیز یکدیگر را کشتند و به ما چه؟! باید ببینیم امام حق در این ماجرا چه موضعی داشته؟ «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم»

حتی در دعواهای باطل با باطل نیز باید موضع امام حق را دانست. اینکه مثلا حضرت رضا ع در درگیری بین برادران عباسی چه موضعی در پیش گرفته بود؟ سپس سیره حضرات را استخراج کنیم تا در هر جای دیگری بتوانیم نظر ایشان را نسبت به مسائل بفهمیم. 

این قضیه حتی در بحث های روزمره ما هم قابل تعمیم است. در یک نزاع خیابانی بین دو طرف نیز همواره باید دید حق با کیست و از حق دفاع کرد.

اگر قوه قضائیه برای کسی حکمی صادر کرد (مثلا قصاص نفس) با زبان و رفتار خود به گونه ای القا نکنیم که ما طرفدار معدومیم و طرفدار عمل شنیع او. همانند کسانی که برای یک معدوم در محله ما دسته عزاداری آنچنانی گرفتند و کل محله را با پوسترهای آقا پوشاندند!

همواره باید تعیین کنیم که در کدام جبهه ایم. برای تمامی اتفاقات تاریخ.

  • امیرحسین حاجی زاده