بدون موضع نمی شود!
وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
لَمَّا اَظْفَرَهُ اللّهُ بِاَصْحابِ الْجَمَلِ، وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ اَصْحابِهِ: وَدِدْتُ اَنَّ اَخى فُلاناً کانَ شاهِدَنا لِیَرى ما نَصَرَکَ اللّهُ بِهِ عَلى اَعْدائِکَ.
فَقالَ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ: اَهَوى اَخیکَ مَعَنا؟
فَقالَ: نَعَمْ،
قالَ: فَقَدْ شَهِدَنا، وَ لَقَدْ شَهِدَنا فى عَسْکَرِنا هذا اَقْوامٌ فى اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ، سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ، وَ یَقْوى بِهِمُ الاْیمانُ
نهج البلاغه، خطبه 12
پس از پیروزى در جنگ جمل در سال 36 هجرى یکى از یاران امام علیه السّلام گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و مى دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد.
امام علیه السّلام پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود. گفت: آرى. امام علیه السّلام فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه با ما در این نبرد شریکند آنهایى که حضور ندارند، در صلب پدران و رحم مادران مى باشند، ولى با ما هم عقیده و آرمانند، به زودى متوّلد مى شوند، و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت مى گردد.
انسان اصولا نمی تواند در برابر اتفاقات تاریخ بدون موضع عبور کند. خصوصا اگر یک طرف ماجرا جریان حقی وجود داشته باشد. هر کسی بالاخره باید مشخص کند که در لشگر امام حسین ع است یا در صف یزیدیان! و بالتبع بهره مند می شود از پاداش و جزای متناسب با عملکرد هر یک از دو گروه.
این بیان نورانی را پیوند دهید به آن آیه قرآن: «یوم ندعوا کل اناس بإمامهم»
کلا روز قیامت هر گروهی را (نه هر شخصی را) به واسطه اینکه امامش کیست (حال امام حق یا امام کفر) فرا می خوانند. در جریانات دنیا نیز همواره باید گشت امام حق و موضع او را یافت و موضع خود را با موضع او تطبیق داد.
این نمی شود که بگوییم مثلا در 8 سال دفاع مقدس جنگی در گرفت و عده ای نیز یکدیگر را کشتند و به ما چه؟! باید ببینیم امام حق در این ماجرا چه موضعی داشته؟ «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم»
حتی در دعواهای باطل با باطل نیز باید موضع امام حق را دانست. اینکه مثلا حضرت رضا ع در درگیری بین برادران عباسی چه موضعی در پیش گرفته بود؟ سپس سیره حضرات را استخراج کنیم تا در هر جای دیگری بتوانیم نظر ایشان را نسبت به مسائل بفهمیم.
این قضیه حتی در بحث های روزمره ما هم قابل تعمیم است. در یک نزاع خیابانی بین دو طرف نیز همواره باید دید حق با کیست و از حق دفاع کرد.
اگر قوه قضائیه برای کسی حکمی صادر کرد (مثلا قصاص نفس) با زبان و رفتار خود به گونه ای القا نکنیم که ما طرفدار معدومیم و طرفدار عمل شنیع او. همانند کسانی که برای یک معدوم در محله ما دسته عزاداری آنچنانی گرفتند و کل محله را با پوسترهای آقا پوشاندند!
همواره باید تعیین کنیم که در کدام جبهه ایم. برای تمامی اتفاقات تاریخ.
حقیقتی که متصل به معصوم علیه السلام است بدلیل عصمت ایشان خدشه ای در آن وارد نیست. حضرات علیهم السلام به عنوان معیار حق شناخته می شوند . الحق مع علی است. در جامعه کبیره نیز خطاب به حضرات معصومین علیهم السلام می خوانیم والحق معکم و فیکم و... در این خصوص کسی با اهل بیت علیهم السلام قابل قیاس و کپی برداری نیست. اعتقاد به عصمت حضرات 14 تن و انحصار آن در ایشان از اصول شیعی است.
موضع در قبال حق با شناخت حقیقت نیز دو موضوع جدا از هم است.
در خصوص مردم نیز وظیفه ما قضاوت کردنشان نیست حتی کسی که به درستی توسط قاضی محکوم گردیده شاید بعد از قضاوت توبه کرده باشد مجرم در ازای ظلمش به کیفر رسیده است درست نیست که ما علاوه بر آن که مستحقش بوده برای او حکم دیگری صادر کنیم این موضوع برای مومن و غیرمومن یکسان است چون ما از حاق مطلب خبر نداریم. نامبرده مد نظر شما هم همچنین.
یادمان نرود مومن حتی در قبال دشمن اش هم از موضع انصاف و عدل نباید عدول کند. حال چون اجرای حکم اعدام داشته نباید کسی او را دوست داشته باشد؟ نباید یادی از کنند؟ چرا؟ خیلی ها هستند که از قانون فراری اند و ظاهر الصلاح می چرخند مورد احترام همه هستند با این فرد که به جزای خود رسیده یکی است؟
من از دوست عزیزی مثل شما درخواست انصاف و واقع نگری را دارم. از این که آدمهایی که مثل ما نیستند ولی این قدر با هم متحدند و جمع اند بایستی نتیجه دیگری گرفت. اخلاقی که در جمع ما نیست . خیلی از دوستان را من در تشییع و ختم مومنین و دوستان مسجدی مان ندیدم که بیایند. خودم هم خیلی مقیدش نیستم به نوعی بی خیالی طی می کنیم و نمی آییم با این که هم وظیفه اخلاقی و انسانی است و هم توصیه دینی . تشییع را به ختم ،ختم را به سر زدن به خانواده بعدش هم که فراموشی طی می کنیم . از اخلاق خوب دیگران بایستی درس گرفت . منظورم متن شما نیست ولی باید بدانیم گرداندن معیار حق از حضرات علیهم السلام به خود و امیال مان ، انحراف است. والعاقبه للمتقین