مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام» ثبت شده است

۲۲
بهمن

«و ما ابرئ نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی»

این آیه در شأن نفس بیان شده. گوینده اش هم سلیم النفسی چون یوسف نبی است. ایشان که عصمت اش از طرف خدا امضا شده نفس خود را مبراء از خطا نمی داند

مثل منی که تکلیفش مشخص است.

در کارهای اداری، تشکیلاتی و در یک کلام سیستمی هیچ گاه نباید نقاط عطف تصمیم گیری را در اختیار نفس آدمی گذاشت. هر چقدر هم آن نفس سلیم باشد امکان لغزشش هست. اگر هم مسئول فعلی از خطا مبرا باشد (که نیست) چه ضمانتی است نفر بعدی که جای او بیاید همین درجه از سلامت نفس را داشته باشد؟

همواره باید به دنبال تأسیس ساختاری بود که اثر انحراف نفس افراد بر روی کیفیت و جهت گیری آن ساختار را به حداقل برساند. البته صفر کردن این اثر تقریبا غیر ممکن است. ولی حداقل کردن آن ممکن

شورایی کردن ساختار بدیهی ترین و در دسترس ترین راه حل است. تأسیس نهادهای نظارتی راه حل بعدی است. جایگزین کردن نیروی انسانی با عملگرهای الکترونیکی راه حلی دیگر است و...

به نظر می آید اعتماد به ساختار سهل الوصول تر از اعتماد به اشخاص است. هر چند اعتبار هر سیستمی معمولا به یک شخص منتهی می شود. (در بنگاه های خصوصی سهامداران و در نهادهای اجتماعی و حکومتی بسته به رتبه اش تأیید شرعی یک فقیه)

علی ای حال!

در بحث مسجد ما آنچه که سبب تأسیس هیئت امنا شد عدم اعتماد به اشخاص و لزوم اعتماد به ساختار بود. ساختار شورایی امنا تا حدی این اعتماد را تأمین می کند.

آنچه که در این برهه مهم می نماید عدم بازگشت به فردمحوری (=نفس محوری) و لزوم پایبندی به خرد جمعی است. بی خودی هم سر افراد مختلف قسم نخوریم. وقتی من خودم خودم را برای هیچ کاری صددرصد تأیید نمی کنم چگونه می توانم روی سلامت نفس دیگری صددرصد قسم بخورم؟

نکته آخر:

البته هر مجموعه شورایی هر چقدر هم اعضایش از سطح فهم و شعور بالایی برخوردار باشند باز مواقعی هست که بن بست های تصمیم گیری در بین شان بوجود می آید. اینجا لازم است فصل الخطاب در اختیار یک نفر باشد تا قضیه از بن بست در بیاید.

ولی این به معنای اختیار تام صاحب فصل الخطاب برای انجام کارها بدون اطلاع شورا (در اینجا امنا) نیست.

این را گفتم تا بزرگواران بدانند تصمیماتی که در هیئت امنا اخذ می شود مستقیما متوجه امام جماعت مسجد آقای صادقی نیست و اگر احیانا نقاط قوت یا ضعفی در تصمیمات دیده می شود انتسابش به کل امناست نه ایشان.

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۴
مهر

وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ 

لَمَّا اَظْفَرَهُ اللّهُ بِاَصْحابِ الْجَمَلِ، وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ اَصْحابِهِ: وَدِدْتُ اَنَّ اَخى فُلاناً کانَ شاهِدَنا لِیَرى ما نَصَرَکَ اللّهُ بِهِ عَلى اَعْدائِکَ.

فَقالَ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ: اَهَوى اَخیکَ مَعَنا؟

فَقالَ: نَعَمْ،

قالَ: فَقَدْ شَهِدَنا، وَ لَقَدْ شَهِدَنا فى عَسْکَرِنا هذا اَقْوامٌ فى اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ، سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ، وَ یَقْوى بِهِمُ الاْیمانُ

نهج البلاغه، خطبه 12

 

 

پس از پیروزى در جنگ جمل در سال 36 هجرى یکى از یاران امام علیه السّلام گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و مى‏ دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد.

امام علیه السّلام پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود. گفت: آرى. امام علیه السّلام فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه با ما در این نبرد شریکند آنهایى که حضور ندارند، در صلب پدران و رحم مادران مى ‏باشند، ولى با ما هم عقیده و آرمانند، به زودى متوّلد مى‏ شوند، و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت مى‏ گردد.

 

انسان اصولا نمی تواند در برابر اتفاقات تاریخ بدون موضع عبور کند. خصوصا اگر یک طرف ماجرا جریان حقی وجود داشته باشد. هر کسی بالاخره باید مشخص کند که در لشگر امام حسین ع است یا در صف یزیدیان! و بالتبع بهره مند می شود از پاداش و جزای متناسب با عملکرد هر یک از دو گروه.

این بیان نورانی را پیوند دهید به آن آیه قرآن: «یوم ندعوا کل اناس بإمامهم»

کلا روز قیامت هر گروهی را (نه هر شخصی را) به واسطه اینکه امامش کیست (حال امام حق یا امام کفر) فرا می خوانند. در جریانات دنیا نیز همواره باید گشت امام حق و موضع او را یافت و موضع خود را با موضع او تطبیق داد.

این نمی شود که بگوییم مثلا در 8 سال دفاع مقدس جنگی در گرفت و عده ای نیز یکدیگر را کشتند و به ما چه؟! باید ببینیم امام حق در این ماجرا چه موضعی داشته؟ «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم»

حتی در دعواهای باطل با باطل نیز باید موضع امام حق را دانست. اینکه مثلا حضرت رضا ع در درگیری بین برادران عباسی چه موضعی در پیش گرفته بود؟ سپس سیره حضرات را استخراج کنیم تا در هر جای دیگری بتوانیم نظر ایشان را نسبت به مسائل بفهمیم. 

این قضیه حتی در بحث های روزمره ما هم قابل تعمیم است. در یک نزاع خیابانی بین دو طرف نیز همواره باید دید حق با کیست و از حق دفاع کرد.

اگر قوه قضائیه برای کسی حکمی صادر کرد (مثلا قصاص نفس) با زبان و رفتار خود به گونه ای القا نکنیم که ما طرفدار معدومیم و طرفدار عمل شنیع او. همانند کسانی که برای یک معدوم در محله ما دسته عزاداری آنچنانی گرفتند و کل محله را با پوسترهای آقا پوشاندند!

همواره باید تعیین کنیم که در کدام جبهه ایم. برای تمامی اتفاقات تاریخ.

  • امیرحسین حاجی زاده