مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

مرده ای میان زندگان

کسى که منکَر را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مرده ‏اى است میان زندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹
اسفند

روی صندلی لم داده ام و از بین یخچال شیشه ای پر از نوشیدنی های گوناگون تصاویر مبهمی را از تقلای سرآشپز و دستیارهایش برای حاضر کردن سفارشات مشتریان (از جمله خودم) تماشا می­کنم. بوی روغن سوخته مشامم را پر کرده است. دو میز آن طرف تر زوج عاشقی(حداقل سعی می­کنند این گونه بنمایند) با ولع مشغول خوردن ساندویچ هستند. خانم که دارد غذایش را تمام می­کند، تلاش مذبوحانه­ای در پنهان کردن نگاه رقت بارش زیر نگاه محبت آمیزش به نحوه ی غذاخوردن شوهر دارد. در حالت عادی جمع این دو نگاه می­شود ترحم ولی این بار به نفرت نزدیکتر است. بی­خیال! باخود عهد بسته بودم قضاوت نکنم! مرد کت و شلوار مشکی نسبتاً نویی پوشیده است و زن مانتویی کرمی و کوتاه به تن دارد و شال سبزرنگ زیبایی بر سر کرده.

گه گاه از خیابان و پارک طرف دیگر آن صدای انفجار می­آید. پشت به خیابان نشسته ام تا مسببین این صدا را نبینم. آخرهای شب چهارشنبه سوری است. هرچند ندیدن واقعیات جامعه کار اشتباهی است ولی می­خواهم ساعتی به خود مرخصی دهم. روز پرکاری بود. خانه تکانی دم عید داشتیم تحت مدیریت مادر گرامی که این یعنی اجرای فرامین بدون ذره­ای تمرد. اضافه کنید به آن ذهن کلی­نگر مردانه­ی بنده را به دید جزئی نگر خانم والده! متأهلین می­دانند یعنی چه! پدرم کارش را راحت کرد. از بعدازظهر برای تعمیر دیوار پشت خانه همراه با کارگران به حیاط رفت. فکر کنم فردا را هم از مادرم برای دیوارکشی مرخصی بگیرد.

از همان بعدازظهر که صدای ترقه ها بلند شد گفتم به جای غر زدن بگردم دنبال یک نقطه مثبت در این کار! خوب، بی نتیجه هم نبود. اینکه اگر یک روزی حمله ای، جنگی چیزی شد، لااقل مردم یک خرده گوششان به این صداها آشناست! باتشکر از حضرات ترقه درکن! شایعه شده قیمت ملات چهارشنبه سوری (ترقه و...) دوبرابر شده. ای لعنت بر این آمریکای جنایتکار که در این یک قلم جنس استراتژیک هم ما را تحریم کرده است.

بومب!

این بار چندم است که صدای انفجاری مهیب شیشه­های مغازه را می­لرزاند و غذا را کوفت بقیه می­کند. می­روم دم در ببینم چه خبر است. شبیه صحنه جنگ است! جای جای خیابان گودال­های کوچک سفید و مشکی رنگ حاصل از انفجار خودنمایی می­کند. از داخل سطل آشغال آن طرف خیابان دودی متصاعد می­شود. خیابان تاریک و خلوت است. فقط سر چهارراه عده­ای رزمنده در سنگرهایشان جای گرفته اند و به آتشی که جلویشان شعله ور است می­خندند. حداقل من این گونه فکر می­کنم. چون چیز خنده دار دیگری را نمی­بینم. چه شجاعتی دارند! مابقی مردم فقط جرأت عبور از کناره­های خیابان را دارند. شاید هم دارند به مردم می­خندند. ولی نه! رزمنده وطن که به مردمش نمی­خندد. بی­خیال باز هم در دام قضاوت افتادم.

برگشتم و در جایم نشستم. مرد عاشق بی تفاوت به صدای مهیب کماکان درحال لمباندن بود و خانمش که از صدای انفجار ایستاده بود، حال نشسته و دست بر زیر چانه و بی مهابا از حالت رقت بار چهره اش نظاره گر غذاخوردن عزیزش بود. فکر کنم روابط چندان مستحکمی ندارند. چون تقریبا هیچ گفت و گویی بینشان رد و بدل نشد. مرد پشت به من نشسته و صورتش را نمی­بینم ولی از زیبایی همسرش می­توان نتیجه گرفت که او هم خوش سیماست، هرچند سوختگی های عمیقی بر روی دستانش دیده می­شود.

شانس آوردم. آخرهای شب است و نان­های ساندویچی درحال تمام شدن. همیشه دوست داشتم بدانم در پشت آن یخچال شیشه­ای مات چه کار می­کنند که مشتری نباید ببیند. ولی چه می­شود کرد، سهم ما از این لحظات فقط انتظار است و آب دهان را قورت دادن! 

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۷
اسفند

عزیز ناآشنایی در قسمت پیام خصوصی بنده نوازی کردند. خودش به قاعده­ ی یک پست بود و البته پست مهمی هم بود که باز هم حیفم آمد محرومتان کنم. ممنون از این دوست و ممنون از شما که میخوانیدم:

«سلام و خدا قوت

خدارو صدهزار مرتبه شکر ک جوونایی مثل شما هنوز بیدارن و نمیخوان مرده ای میان زندگان باشن

التماس دعای زیاد دارم و جسارتا یه نکته مهمی رو خواستم یادآوری کنم

اونم اینه ک فکر نمیکنن سربازی امام زمان بدون عبادت و نماز شب و گریه و التماس شبانه و توسل به خانه اهل بیت امکان داشته باشه

شاید خیلی وقتا خیلی عملیاتای زمان جنگ زیاد پیروز شدنی نبودن ولی بخاطر اخلاص و توسل خدا مهر پیروزی روشون زده و برعکس شاید امروز خیلی کارا بشه عملیاتی بشه ولی اگ خالص نباشه و عبادت شب همراش نباشه شاید....

جسارت این حقیر رو حلال کنید

 

سید مرتضی آوینی:

عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است. اما عاشق میگوید که بیدار باش، در راه خدا باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجودی حق اتصال یابد.

عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است، اما عقل معاد میگوید که همه چشم ها در ظلمات محشر،  در آن هنگامه ی فزع اکبر از هول قیامت گریانند، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد.

عقل معاش میگوید ک شب هنگام خفتن است، اما عقل عاشق میگوید چگونه میتوان خفت وقتی که هنوز خون گرم عاشورااز زمین کرب و بلا میجوشد و تو را فرا میخواند؟

چگونه میتوان خفت وقتی که جهان ظلمت کده ی کفرآبادیست ک در آن احکام حق مورد غفلت است؟

نه، شب هنگام خفتن نیست.»

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۵
اسفند

این خاطره یک عزیز آشناست که به صورت خصوصی گذاشته بودند. گفتم شما هم بهره مند شوید.

«سلام. ظهر یک روز تابستان توی کتابخونه مسجد نشسته بودم که سر و کله یک نوار فروش پیدا شد. اول فکر کردم یه ماشین رهگذره که راننده صدای ضبطش رو زیاد کرده اما هم صدای ضبط خیلی بلندتر از ماشین بود هم خبری از رفتن نبود. به ترکی یه آهنگی رو میخوند. از محتوای آهنگ سر در نمی آوردم اما صدای آهنگ با صدای اذان موذن زاده قاطی شده بود. با خودم فکر می کردم که حرفی بزنم یا صبر کنم. بالاخره دلم را به دریا زدم. در کتابخانه را که باز کردم فروشنده که دنبال مشتری بود صدای در را دنبال کرد و در یک لحظه چشم تو چشم شدیم. با دستم به بالا اشاره کردم. اول متوجه منظورم نشد. اما بالا را که نگاه کرد، لبخندی زد و صدای نوارش رو بست. حالا دیگه موذن زاده به وضوح به رسالت پیامبر شهادت میداد.
احساس خوبی دارم از اینکه بی تفاوت نبودم و از اینکه چراغ دل آن دوره گرد هم روشن بود. فقط باید روش امر به معروف و نهی از منکر را یاد گرفت. مبتدی هستم اما آن را ترک نخواهم کرد.» 

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۳
اسفند

سلام

یکی از دوستان عزیزمون جدیداً پیگیر مسائل امر به معروف و نهی از منکر زیر نظر حاج آقانجفی در مسجد شدند. گفتیم چندتا سایت معرفی کنیم که حتماً در مراحل پیش تولید و آموزش و همچنین در مراحل اجرایی به کارشون میاد. لینکش رو در قسمت پیوندهای روزانه گذاشته ام.

اولیش سایت احیاست. که شاید به جرأت بشه گفت تنها کسایین که درست و حسابی کار کردن.

یکی دیگه هم که گشت و گذار توش بدک نیست همون حیایونی خودمونه. البته در حد گشت و گذار!

اگه چیزی دیگه ای پیدا کردم ارائه میدم خدمتتون.

یاعلی

  • امیرحسین حاجی زاده
۲۱
اسفند

نکته اول: انسان موجودی اجتماعی است که انکار نیاز او به برقراری ارتباط با هم نوعانش (فارغ از اینکه دلیل ارتباط چیست) امری مضحکانه به نظر می‌رسد و وجود خانواده و دوستان هر شخص سهل‌الوصول ترین راه اثبات این مدعاست.

نکته دوم: دین اسلام چون آخرین و کامل‌ترین آیین از ناحیه خداوند سبحان (خداوند خالق انسان با همه صفات و پیچیدگی‌هایش) است، لاجرم داعی دارِ داشتن برنامه برای تمام ابعاد وجودی اوست.

نکته سوم: انتظار ارائه سبک زندگی به عنوان قسمتی از این برنامه وحیانی به صورت یک بسته کامل به معنای تعطیلی قوه‌ای به نام عقل و ابزاری به نام تفکر است. بلکه باید وحی به کمک عقل بیاید و کاستی‌های او را کامل کند و این دو با هم سبک زندگی مطلوب دین کامل اسلام را ارائه دهند. چه آنکه فهم و تفقه گفته دین (وحی) نیز از راهی جز استفاده از عقل میسور نیست.

نکته چهارم: کمی تحقیق هر صاحب انصافی را به این نتیجه می‌رساند که راهکارهای متنوع پیشنهادی دین برای رفع نیاز اجتماعی انسان در بستری به نام مسجد شکل می‌گیرد.

در علم جامعه‌شناسی روابط میان انسان‌ها در سطح جامعه به انواع مختلفی تقسیم می‌شود، از جمله روابط کاری؛ روابط مشارکتی؛ روابط دوستی؛ روابط همسایگی و... سپس درباره نحوه شکل‌گیری و تأثیر و برهم‌کنش این گروه‌ها با هم و با جامعه مطالعه می‌شود. هرچه روابط اجتماعی در سطح جامعه بر بنیانی محکم‌تر، استوار شود و از اصالت و عمق بیشتری برخوردار باشد، به استحکام جامعه و پیشرفت سریع‌تر در دسترسی به اهداف کلی جامعه اسلامی می‌انجامد.

یک آسیب‌شناسی گذرا کافی است تا ما را به این نتیجه برساند که اکنون مساجد ما این نقش (بستر شکل‌گیری روابط اجتماعی انسان‌ها) را ایفا نمی‌کنند؛ و ساده‌ترین دلیل بر این مدعا عدم حضور سامان‌یافته اقشار مختلف جامعه ما در مساجد است. در واقع یک قشر تیپیکال (ما به ازای فارسیش را نمی‌دانم!) مساجد ما را پر کرده‌اند که اکثراً هم مسن هستند.

حال آنکه قرار بود مسجد فضایی باشد که هر نوجوانی خواست دوست پیدا کند به آنجا پناه برد. هر که خواست شریک اقتصادی مطمئن انتخاب کند از رفقای مسجدی‌اش سراغ بگیرد. رابطه‌اش با کسی شکراب شد در مسجد معانقه ی مصالحه بنماید. اگر احدی از مؤمنین غیبت داشت سایرین سریع متوجه شده سراغ از او بگیرند. اگر منکری از کسی سر زد و یا معروفی از جانب او معطل ماند، هم مسجدی‌هایش او را با امر به معروف و نهی از منکر متوجه سازند.

که این‌ها می‌شود مفهوم اخوت اسلامی که در بستر مسجد شکل می‌گیرد.

اگر کسی قصد تأهل کرد، همسر اهل نماز و مسجد اختیار کند. اگر کسی خواست پای منبر عالمی ربانی زانو بزند مرادش را در مسجد بیابد. اگر کسی در مراحل تحصیلی‌اش دچار ضعف شد رفقای مسجدی‌اش زیر بال و پرش را بگیرند.

 اگر عزم بر اتخاذ تصمیم مهمی برای محله وجود داشت بحث در حضور همگان مطرح‌شده و نظر همه استیفا شود.

کلاهمان را قاضی کنیم، آیا در حال حاضر مساجد ما چنین‌اند؟

مدت زیادی نگذشته است از وقوع انقلابی که ساماندهی نیروهایش از همین مساجد بود. یادمان نرفته است نقش مسجد را در پیروزی‌های 8 سال دفاع مقدس. متأسفانه مسجد از جامعه عقب ماند و بی‌تدبیری‌های خودمان این موهبت الهی را به انزوا کشاند.

البته در مورد نقش مسجد در انقلاب اسلامی جداگانه بحث خواهیم کرد لکن آنچه در این مقال محل بحث بود نقش مسجد در فضاسازی‌های روابط اجتماعی بود. اگر توانستیم روحیه‌ی مسلمانان راستین از قبیل ایثار، محبت، دلسوزی، تعاون، اخلاص، ولایتمداری و... (همانند آنچه در صدر اسلام بود) را در خود تقویت کنیم، مطمئن باشیم که جامعه تشنه امروز با دیدن این روحیه در ما جذب مسجد خواهند شد. اگر دعواهای خاله‌زنکی و انانیت‌های آزاردهنده (که مخصوص قشر مستضعف فکری جامعه است) بر روابط ما حاکم شد بهتر است بی‌خیال مسجد و نقش آن شویم.

ببخشید!

پ ن: چه خوب است دوستان خود را ملزم کنند حداقل هفته­ای یک روز در مسجد و هیئت حضور یابند. خبرهای خوشی نیز از برگزاری هیئت در مسجد به گوش می­رسد که به این مهم کمک خواهد کرد. این بشود مجمع هفتگی مسجدی­های ما!

  • امیرحسین حاجی زاده
۱۰
اسفند

خیلی وقت است می خواهم در مورد عنوان فوق بنویسم. الان که دست به صفحه کلید بردم (همان دست به قلم بردن ولی امروزی تر!) نمی دانم این عنوان قصد دارد در چند قسمت بگنجد. ولی هرچه هست امیدوارم انتها داشته باشد. انتهایی نکو!

به نظر می رسد بهترین شروع در این رابطه طرح سؤال باشد. شاید هم در این قسمت به طرح سؤال اکتفا کردم. البته این انتظار ایجاد نشود که قرار است به همه ی سؤالات پاسخ داده شود! خیر، همین قدر که اذهانمان درگیر شود کافی است. لکن نظرات شما می تواند کارگشا باشد. بحول الله!

اولین و مهمترین سؤالی که به ذهن متبادر می شود این است که مسجد چیست؟ جایگاه آن در گستره دینی ما کجاست؟ نیاز ما به مسجد و نیاز مسجد به ما چیست؟ آیا اصلاً نیازی به یکدیگر داریم؟

مسجد در برابر چه کسانی مسئول است و چه کسانی در برابر مسجد مسئولند؟

در این حدود 1500سال عمر دین اسلام آیا مسجد جایگاه خود را در تمدن اسلامی پیدا کرده است؟ در چه دورانی؟ علت ضعف و به بروز نرسیدن ظرفیتهای مسجد چه بوده است؟

ارکان و عناصر تشکیل دهنده ی یک مسجد ایده آل اسلام چه چیزیست؟

خدمات متقابل مسجد در برابر اسلام، حکومت اسلامی (در معنای عام آن) و تمدن اسلامی چه بوده است؟

ظرفیتهای امروزی مسجد چیست؟

مسجد قبل و بعد انقلاب چه جایگاهی داشته است؟

نقش مسجد در ارتباطات اسلامی بین المللی چیست؟

 

فکر کنم بشود این لیست را ادامه داد یا تدقیقش کرد. کمک کنید.

یاعلی

  • امیرحسین حاجی زاده
۰۵
اسفند

فرض کنید حضرت امیر(علیه السلام) نشستند بالای منبر (یا مثلاً گوشه مسجد یا مثلاً سر کلاس درس جای استاد یا...) و شما از ایشان خواستید که موعظه‌تان کنند. فکر می‌کنید حضرت چه بگویند؟ چه بگویند که هم به حال من و شما بیاید و هم ترقی‌مان دهد که جز این از معصوم انتظار نمی‌رود.

جناب سید رضی در کتاب نهج‌البلاغه امیر مؤمنان (علیه السلام) ذیل حکمت 150 جمله‌ای دارد که ذهن مخاطب حقیقت جو را مشغول می­کند:

«قال الرضى و لو لم یکن فى هذا الکتاب إلا هذا الکلام لکفى به موعظة ناجعة و حکمة بالغة و بصیرة لمبصر و عبرة لناظر مفکر.

سید رضی: اگر در این کتاب جز این گفتار نبود، برای اندرز سودمند و حکمت رسا و بصیرت انسان بصیر و عبرت‌آموزی برای نگرنده‌ی اندیشه کننده کافی بود.»

چند سال پیش این حکمت را عزیزی نشانم داد. عباراتش تکان دهنده است. گذشت تا همین چند وقت پیش (شاید یکی دو ماه) که به ذهنم رسید بارگذاری‌اش کنم. آدرسش رو فراموش کرده بودم. فکر می‌کردم در قسمت خطبه‌هاست. گشتم ولی پیدایش نکردم. تا اینکه قسمتی از آن را در یکی از نشریات دانشگاه دیدم. همراه با آدرس. (که اتفاقاً نشریه سیاسی معتدلی هم بود!)

در هر صورت.

ما حرف سید شریف را نفهمیدیم ولی کلمات غرای حضرت رو بر خودم منطبق دیدم.

ابایی از طولانی شدن متن نداشتم چون چند جمله اول را که بخوانی تا آخر خواهی رفت.

ان‌شاءالله سعی کنیم از کسانی که حضرت می‌فرمایند نباشیم. دعا بفرمایید.

 

وَ قَالَ [علیه السلام] لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ یَعِظَهُ:

و درود خدا بر او، به مردى که از ایشان درخواست اندرز کرد فرمود:

«لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ یُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ

از کسانى مباش که بدون عمل دل به آخرت بسته و توبه را به واسطه آرزوی طولانی به تأخیر انداخته،

 

یَقُولُ فِى الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ

درباره‌ی دنیا مثل زاهدان سخن می‌گوید، اما در عمل همانند دنیادوستان است،

 

إِنْ أُعْطِیَ مِنْهَا لَمْ یَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یَقْنَعْ

اگر از دنیا به او دهند سیر نمی‌شود، و اگر از آن محرومش کنند قانع نگردد،

 

یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ مَا أُوتِیَ وَ یَبْتَغِى الزِّیَادَةَ فِیمَا بَقِیَ

از شکر آنچه به او داده‌شده ناتوان است و در آنچه باقی‌مانده زیاده‌خواه است،

 

یَنْهَى وَ لَا یَنْتَهِى وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِى

دیگران را از بدی پرهیز می‌دهد اما خود پرهیز نمی‌کند و به آنچه خود نمی‌کند فرمان می‌دهد،

 

یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَ لَا یَعْمَلُ عَمَلَهُمْ وَ یُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ

نیکوکاران را دوست دارد، اما مانند آنان عمل نمی‌کند و گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است،

 

یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ یُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ

و در اثر گناهان فراوان مرگ را ناخوش دارد و بر کاری که به خاطر آن از مرگ می‌هراسد اصرار می‌کند (و آن را ترک نمی‌کند)،

 

إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِیاً

اگر بیمار شود (از کارهای بدش) پشیمان می‌شود و اگر سلامت یابد با احساس امنیت سرگرم دنیا می‌شود،

 

یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ وَ یَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِیَ

هرگاه در عافیت باشد دچار خودپسندی شود و هر بار به بلا گرفتار آید ناامید گردد،

 

إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً

اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را می‌خواند؛ و اگر به آسایش دست یابد مغرورانه از خدا روى بر می‌گرداند،

 

تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا یَظُنُّ وَ لَا یَغْلِبُهَا عَلَى مَا یَسْتَیْقِنُ

هوای نفس در انجام آنچه به آن گمان دارد بر ایشان چیره شود، اما او در انجام آنچه بدان یقین دارد بر هوای نفس غالب نشود.

 

یَخَافُ عَلَى غَیْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ یَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ

براى دیگران هرچند گناهى کمتر از او دارند نگران است و به بیش از حد به عملش امیدوار است،

 

إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ

اگر بی‌نیاز شود سرکشی کند و فریفته گردد و اگر تهی‌دست گردد مأیوس و سست شود،

 

یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ یُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ

هنگام عمل کوتاهى ورزد، و هنگام تقاضا زیاده خواهد،

 

إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ

چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را برگزیده و توبه را به تأخیر اندازد،

 

وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ

و چون رنجى به او رسد از وظایف دینی خود دورى گزیند،

 

یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا یَعْتَبِرُ وَ یُبَالِغُ فِى الْمَوْعِظَةِ وَ لَا یَتَّعِظُ

عبرت‌آموزی را برای دیگران طرح می‌کند اما خود عبرت نمی‌گیرد، در پند دادن مبالغه می‌کند اما خود پند نمی‌پذیرد.

 

فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ

سخن بسیار می‌گوید، اما کردار خوب او اندک است!

 

یُنَافِسُ فِیمَا یَفْنَى وَ یُسَامِحُ فِیمَا یَبْقَى

براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد اما از آخرت جاویدان به آسانی می‌گذرد؛

 

یَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً

غنیمت (انفاق در راه خدا) را خسارت و خسارت (امساک از انفاق) را غنیمت می‌پندارد،

 

یَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا یُبَادِرُ الْفَوْتَ

از مرگ می‌ترسد اما فرصت را از دست می‌دهد،

 

یَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِیَةِ غَیْرِهِ مَا یَسْتَقِلُّ أَکْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ

گناه دیگران را بزرگ می‌شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک می‌پندارد،

 

وَ یَسْتَکْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا یَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَیْرِهِ

و طاعت خویش را بزرگ می‌شمارد درحالی‌که همان را از دیگران ناچیز می‌انگارد،

 

فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ

در نتیجه مردم را سرزنش می‌کند و در حق خویش آسان می‌گیرد،

 

اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِیَاءِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الذِّکْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ

خوش‌گذرانی با سرمایه‌داران را بیشتر از یاد خدا کردن در کنار مستمندان دوست دارد،

 

یَحْکُمُ عَلَى غَیْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا یَحْکُمُ عَلَیْهَا لِغَیْرِهِ

به زیان دیگران و به نفع خود حکم می‌کند اما هرگز به نفع دیگران و بر زیان خود حکم نخواهد کرد.

 

یُرْشِدُ غَیْرَهُ وَ یُغْوِى نَفْسَهُ

دیگران را راهنمایی می‌کند و خود را گمراه می‌سازد.

 

فَهُوَ یُطَاعُ وَ یَعْصِى وَ یَسْتَوْفِى وَ لَا یُوفِى وَ یَخْشَى الْخَلْقَ فِى غَیْرِ رَبِّهِ وَ لَا یَخْشَى رَبَّهُ فِى خَلْقِهِ 
پس دیگران از او فرمان برند و او خدا را نافرمانی می‌کند. حق خود را کامل میستاند و حق دیگران را کامل نمی‌دهد. در غیر راه خدا از مردم بیم دارد اما در حق مردم از خدا بیم ندارد.»



به دوستانی که دنبال نهج‌البلاغه با ترجمه خوب می‌گردند، ترجمه آقای شیروانی رو توصیه می‌کنم.

التماس دعا

  • امیرحسین حاجی زاده